قتل خانگی یکی از شدیدترین انواع خشونت خانگی است.
انواع خشونت خانگی
خشونت را بنا بر نوع آسیبی که وارد می کند، می توان به بدنی (آزار جنسی، فشار و تحمیل بدنی، ضرب و جرح، وادار نمودن به کارها و رفتارها) و روانی (کلامی، حالات غیر کلامی چهره و چشم ها، وضعیت بدنی، اقتصادی، حقوقی، علمی، فکری و اجتماعی) تقسیم کرد.[1] تقسیمی دیگر نیز بر اساس مصادیق خشونت مطرح است که ما در این فصل از آن استفاده کرده ایم. بنابراین، شش نوع آزار جسمی، روانی، کلامی، جنسی، اقتصادی و اجتماعی مطرح است که هر یک بر انواعی از آزار دلالت می کنند.
قتل خانگی
در میان انواع خشونت، قتل خطرناک ترین و ترسناک ترین و در عین حال نادرترین نوع خشونت در جوامع است. احتمال به قتل رسیدن بسیار کمتر از آن است که شخص، قربانی جرم و جنایت و خشونت آگاهانه دیگری شود، حتی احتمال این که کسی از سوی دیگری به قتل برسد از احتمال خودکشی او کمتر است؛ اما آدم کشی به هیچ روی قابل جبران نیست و برای نزدیکان و دوستان او نیز بسیار سنگین و کمرشکن است.[2] قتل خانگی به سه نوع همسرکشی، سالمند کشی و قتل کودکان تقسیم می شود.
۲. همسرکشی
همسرکشی آخرین حد همسر آزاری و پدیده و جرمی است که در آن مرد یا زن، همسر و شریک زندگی خود را به هر دلیل به قتل می رساند[3] و ممکن است با تصمیم و نقشه قبلی یا در یک لحظه بحرانی و جنون آنی یا کاملا تصادفی و ناخواسته صورت گیرد؛ اما این پدیده معمولا از برخوردهای جزئی آغاز می شود و به مرگ یکی از دو طرف می انجامد.[4] این بدترین نوع خشونت خانگی است و بزرگترین آسیب ها را به افکار عمومی وارد می کند؛ زیرا خانه همواره امن ترین محیط برای انسان به شمار آمده و افراد از خطرات بیرونی به آن پناه می برده اند، پس برای روح جمعی بسیار سخت است که فردی در محیط امن خانواده خود نیز با چنین خطر بزرگی روبه رو شود. یکی از مظلوم ترین قربانیان این نوع از خشونت خانگی، امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که به دست همسر خود و با روشی دردناک و ظالمانه به شهادت رسیدند. قرآن کریم می فرماید: «و هر کس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است، در حالی که جاودانه در آن می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمتش دور می سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است»[5].
۳. سالمند کشی
شدیدترین نوع سالمندآزاری، کشتن اوست. در برخی از جوامع بشری مسأله قتل سالمندان یا پیرکشی رواج دارد. این امر در حالتی شدت می یابد که جامعه از نظر تأمین ضروریات اولیه زندگی، یعنی غذا و پناهگاه با مشکلات جدی روبه رو باشد. فرهنگ اسکیموها در گذشته های خیلی دور، افراد سالخورده را تشویق می کرد محل زندگی خود را ترک کنند و با رها کردن خویش در میان سرمای شدید و کشنده، بدون غذا و پناهگاه خود را به دست مرگ بسپارند.[6] گروهی از جامعه شناسان بر این باورند که شرایط اقتصادی و گرسنگی عاملی است که اسکیموها را وادار می کند تا کهنسالان ناتوان را هنگام کوچ رها کنند و به راه خود ادامه دهند و برای اثبات ادعای خود، نمونه های فراوانی را نیز گردآوری و گزارش کرده اند؛ از جمله در قبیله چوک جی در سیبری، کهنسالان ندار و ناتوان بار زیادی به شمار می آمدند و در جشن بزرگی که برای آنان برپا می شد و پسر یا برادر کوچکتر مرد کهنسال محکوم به مرگ، در پشت سر او قرار می گرفت و با استخوان فوک او را می کشت.[7] در برخی کشورهای اروپایی نیز چون سالخوردگان را برای جامعه سودمند ندانسته و آنها را گرفتاری ای برای جامعه می دانند، به سه روش، کهنسالان را می کشتند: یکی روش خودکشی است؛ یعنی سالخوردگان را به خودکشی تشویق می کردند و آنها را قانع می ساختند که بهترین راه پیش گیری از درد پیری و زمین گیر شدن همان خودکشی است. دیگر این که پزشکان به وسیله دارو، به زندگی سالخوردگانی که توان خودکشی ندارند پایان می دهند[8] و شیوه سوم این است که اگر شخص سالمند به مرگ داوطلبانه راضی نباشد راه دیگری برای ایشان پیشنهاد می شود که به دامی گسترده شده و گریز ناپذیر می ماند. در این هیچ کمک بهداشتی و درمانی به او نمی شود تا به تدریج بمیرد.[9] دولت بریتانیا قانونی را وضع کرد که به موجب آن، مبتلایان بالای پنجاه و پنج سال الکلی از امکانات درمانی و بهداشتی حکومتی محروم شدند.[10] از جمله رواج دهندگان طرح پیرکشی، کشور هلند است که به نقل از روزنامه کویتی به تاریخ 11«/4/2001 م» مجلس سالمندان هلند اعتراضات خود را نسبت به این طرح ابراز نمود و به شدت با آن مخالفت کرد. در سال ۱۹۹5م، نزدیک به ۳6۰۰ نفر از سالمندان با تصویب طرح کشور هلند به کام مرگ کشیده شدند.
در دین اسلام کشتن دیگری، کشتن همه انسان ها شمرده شده است؛ یعنی هر کس انسان بی گناهی را بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است.[11]
پس سالمندی و ناتوانی به هیچ وجه جواز کشتن فرد نیست، حتی اگر سال ها هم زمین گیر و سبب ناراحتی بستگانش شود و باید به مرگ طبیعی بمیرد. در آموزه های اسلامی، به شدت از کشتن والدین نهی شده و فرزندان، حق کشتن والدین خود را ندارند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بالاتر از هر کار نیک، کار نیکی است تا کسی در راه خدا کشته شود که برتر از آن نیست و بالاتر هر عاق شدنی، عاق شدنی است تا این که فرد یکی از والدین خود را بکشد و چون چنین کند بالاتر از آن عاق شدنی نباشد».[12]
در دین اسلام کشتن دیگری، کشتن همه انسان ها شمرده شده است؛ یعنی هر کس انسان بی گناهی را بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است.[11]
پس سالمندی و ناتوانی به هیچ وجه جواز کشتن فرد نیست، حتی اگر سال ها هم زمین گیر و سبب ناراحتی بستگانش شود و باید به مرگ طبیعی بمیرد. در آموزه های اسلامی، به شدت از کشتن والدین نهی شده و فرزندان، حق کشتن والدین خود را ندارند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بالاتر از هر کار نیک، کار نیکی است تا کسی در راه خدا کشته شود که برتر از آن نیست و بالاتر هر عاق شدنی، عاق شدنی است تا این که فرد یکی از والدین خود را بکشد و چون چنین کند بالاتر از آن عاق شدنی نباشد».[12]
4. فرزند کشی
اهمیت فرزند و نکوهش فرزند کشی در ضمن مباحث تولید مثل در خانواده اسلامی بررسی شده است و از تکرار آن خودداری می کنیم و تنها به نمونه هایی از مستندات دینی اشاره می شود. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: من تمنى موتهن حرم أجرهن و لقی الله عاصیا، هر کس آرزوی مرگ دختران را داشته باشد، از ثواب دختر داری محروم می ماند و با بار گناه، خداوند را ملاقات خواهد نمود».[13] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بشارت دادند که خداوند به شما دختری عطا فرموده، حضرت در چهره یاران نگریست و آنان را ناخشنود یافت، فرمود: «شما را چه می شود؟ شاخه ریحانی است که میبویمش و روزیش به عهده خداوند عز و جل است».[14]
کتاب: شاخص های خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام
نویسنده: قاسم ابراهیمی پور
پی نوشت:
[1] . مولاوردی، 1385، 36.
[2] . صدیق سروستانی، 1388، 124.
[3] . همان، 143.
[4] . معظمی، 1388، 59.
[5] . نساء، 93.
[6] . سیمون دو بووار، سالخوردگی، ترجمه قاسم صنعوی، ج ۱، ص74.
[7] . همان، ص 73.
[8] . حسان حتحوت؛ المسنون و أزمة الموارد، ص ۲.
[9] . سعدالدین مسعد هلالی، قضیة المسنین المعاصرة، ص۷۳و 74 و ۷۵.
[12] . وسائل الشیعه، ج 15، ص17.
[13] . عده الداعی، ص89.
[14] . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص481.