مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید حافظ

مگر امروز به بالین من آیی که دگر عمر کوتاه مرا وعده ی فردا تنگست بهادر یگانه

مگر جانی که هر گه آمدی ناگه برون رفتی؟ مگر عمری که هر گه می روی دیگر نمی آیی؟ هلالی جغتایی

من از بیگانگان هر گز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد حافظ

من از حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را حافظ

ما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگران عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند پروین اعتصامی

محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟ سلمان هراتی

مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است رندان روزگار خموشی گزیده اند معین کرمانشاهی

مرده بُدَم زنده شدم، گریه بُدَم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم مولوی

مرغ در دامم مرا پروانه ی پرواز نیست در گلویم نغمه هست و رخصت آواز نیست مهدی سهیلی