تو با نسیم سحر رو به آسمان رفتی تو پر زدی ز کران تا به بی کران رفتی حسین سنگری

هر بار که حرف از تو گیسوی تو بوده باد از نفس افتاده و در خویش شکسته است حسین سنگری

دست من و دامان تو یا فاطمه عالم شود قربان تو یا فاطمه اعظم پردل

وقتی تمام پنجره‌ها بسته‌ی تواند... باید دری به سمت تو بازیگری كند مجید مه آبادی

نگاه کن که ز شرم نگاه تو خورشید هزار مرتبه در خویش آب شد بانو حسین سنگری

دست عباس از ورای سال‌ها حرمت بازوی تو افتاد بر روی زمین زهرا آراسته نیا

دوباره دست بر اندام آفتاب بکش که شوکران وجود از خجالت آب شود حسین سنگری

توان واژه کجا و مدیح گفتن تو قلم قناری گنگیست در سرودن تو! سید حسن ‌مبارز

تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت علیرضا قزوه

من دخیل حرم سبز نگاه تو شدم بلکه فیضی برم از چشم اهورایی تو حمیده میرزاد