دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان مرا به بندگی خواجه جهان انداخت