مسیر جاری :
جان فدای آن حریم پاک تو
جان فدای آن حریم پاک تو
جنت هر شیعه باشد خاک تو
در شب شام غریبان شما
گشته ام مولای من غمناک تو
شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد
زانو زده دل دوباره بر خاکِ بقیع
زانو زده دل دوباره بر خاکِ بقیع
از داغِ غمش چه شعله ور، خاکِ بقیع
او حضرتِ ویرانه نشین بود و هنوز؛
بی شمع و چراغ خفته در خاکِ بقیع!
شهادت...
بی شمع و چراغ آه که شد مقبر او
بی شمع و چراغ آه که شد مقبر او
در مجلس سوگ نیست جز مادر او
از دَدمنشیِ پادشاهیِ سعود
با نوحه بگو بقیع: کو زائر او
شهادت امام باقر علیه السلام...
هر لحظه ی قتلگاه در خاطر او
هر لحظه ی قتلگاه در خاطر او
هر لمحه غبار حزن بر ظاهر او
داند که جهان ز داغ دیرینه ی او
نی زهر هشام، گشته آب پیکر او
شهادت امام باقر علیه...
قبرش به مثلِ مادرش بی سایبان است
قبرش به مثلِ مادرش بی سایبان است
بی بارگاه و گنبد و بی روضه خوان است
جانها فدایِ قبرِ بی شمع و چراغش
دلها بسوزد از غم و داغِ فراقش
شهادت...
امشب بقیع در هاله ای از غم بسوزد
امشب بقیع در هاله ای از غم بسوزد
بر غربتِش در نوحه و ماتم بسوزد
چون لاله ای پرپر شده از باغِ زهرا
گو غربتِ او تازه کرده داغِ زهرا
شهادت امام...
گو جدِ زارم مشعلِ دین گشته خاموش
گو جدِ زارم مشعلِ دین گشته خاموش
عرشِ خدا از داغِ او گشته سیه پوش
قلبِ رسولِ عالَمین زار و حزین است
فرزند او باقر به خوردِ زهرِ کین است
شهادت...
بارانِ خون بارد که آمد موسمِ غم
بارانِ خون بارد که آمد موسمِ غم
امشب نشسته فاطمه در سوگ و ماتم
در چهره ی ارض و سما غم آشکار است
از این مصیبت قلبِ زهرا داغدار است
شهادت امام...
امشب تمام سینه ها در شور و شین است
امشب تمام سینه ها در شور و شین است
شامِ عزایِ باقر آن سبطِ حسین است
جنّ و مَلک نالان همه از این مصیبت
عالم ز غم ویران همه از این مصیبت
شهادت...
باقر علم نبی شد عاقبت مسموم کین
باقر علم نبی شد عاقبت مسموم کین
شد سیه پوش عزایش آسمانها و زمین
در مدینه داده جان مولا امام پنجمین
آمده بابا به استقبالش از عرش برین
شهادت...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
روزگارت بر مراد ، روزهایت شاد شاد ، آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار ،...
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»