مسیر جاری :
تا بیاید پسرم بر سر بالین پدر
تا بیاید پسرم بر سر بالین پدر
دیده دارم به در و منتظرم یا زهرا
ای که در آتش بیداد، رخ ماهت سوخت
نظری کن به دل شعله ورم یا زهرا
شهادت امام...
سوزد از زهر ز پا، تا به سَرم یا زهرا
سوزد از زهر ز پا، تا به سَرم یا زهرا
آب شد از اثر آن جگرم یا زهرا
هیچ کس نیست بیاید به کنارم مادر
تو بنه بر سر زانو، سَرم یا زهرا
شهادت امام...
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت
آن مظهر داد، تابِ بیداد نداشت
می خواست که فریاد کند تشنه لبم
از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت
شهادت امام جواد علیه...
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
پیکرت را روی بام خانه ات انداختند
سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر
گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر
سینه...
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر ترا لب تشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب...
ذیقعده به آخر شد و عمر تو به آخر
ذیقعده به آخر شد و عمر تو به آخر
ای مظهر جود و کرم جمله امامان
همچون حسن بن علی (ع) آن اصل کرامت
سم داد به تو همسر مکاره ی شیطان
شهادت امام...
امامی زخمی از زهری جگر سوز
مه ذیقعده بود و آخرین روز
امامی زخمی از زهری جگر سوز
غریبی دور از شهر مدینه
به او دادست همسر زهر کینه
شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت باد
گشتی به جوانی تو شهید ره اسلام
گشتی به جوانی تو شهید ره اسلام
همچون علی اکبر پسر شاه شهیدان
تو ابن رضایی و تقی یی و جوادی
سوگ تو بود سخت به مولای خراسان
شهادت امام جواد...
زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد
باز یارب بی وفایی زنی در اهل بیت
روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت
...
بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است
ذکر مظلومیتت در شهر پر آوازه شد
در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد
...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
ذکر من، تسبيح من، ورد زبان من علي است
جان من، جانان من، روح و روان من...
دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...