زهرا حقیقت شب قدر صیام ماست

آب حیات ماه صیام است فاطمه معنای هر سلام و قیام است فاطمه زهرا حقیقت شب قدر صیام ماست بهر نجات حسن ختام است فاطمه

لیلة القدر، شب معرفت و پیمان است

لیلة القدر، شب معرفت و پیمان است  به دو اُوراد مکرّر شده، عادت نکنیم  حکم تغییر قضا یک شبه حاصل نشود  اگر از آنچه ز ما سر زده، عبرت نکنیم  ...

یارب به شب قدر تو را می‌خوانم

یارب به شب قدر تو را می‌خوانم تا صبح به درگاه تو من می‌مانم با دست تهی به درگه‌ات آمده‌ام بر بنده‌ی خود هرچه بگویی آنم

مسکینِ همه شبم، بک یا الله

مسکینِ همه شبم، بک یا الله من فاطمه مذهبم، بک یا الله قرآن به سرم گرفتم و گُل کرده ده مرتبه بر لبم، بک یا الله

شد شب قدر، باید روی به سوی او کنم

شد شب قدر، باید روی به سوی او کنم در خم رحمت خدا جام دلم فرو کنم شب شب استجابت و لطف خدای، بیکران درگه رب خویش را، در زده گفتگو کنم

لیلة القدر و دل خدایی شد

لیلة القدر و ماه اجابت لطف الهی شد بی نهایت لیلة القدر و دل خدایی شد مدینه ای و کربلایی شد

مسکینم و با ربِّ جلی می گویم

مسکینم و با ربِّ جلی می گویم شرمنده ام از گنه ولی می گویم تا آنکه ببخشی تو گناهانم را ده بار الهی بِعلی می گویم

دست خالی‌تر ز هر شب آمدم

دست خالی‌تر ز هر شب آمدم من برای حل مطلب آمدم من گنه‌‌ کردم ولیکن نادمم روسیاهم لیک یارب آمدم

من امشب آمدم با کوهِ دردم

من امشب آمدم با کوهِ دردم به درگاهِ تو عجز و ناله کردم بحق حرمتِ شب‌های قدرت که امشب دست خالی بر نگردم!

ماه خدای مهربان روی به آخرش رود

کتاب حق بسر برم، چارده گوهر خدا واسطه کرده، از خدا مسألت، آبرو کنم ماه خدای مهربان روی به آخرش رود بر برکات ماه او کاش همیشه خو کنم