از ظریفی پرسیدند: نشانه حرص و طمع در غذا خوردن چیست؟ گفت:‌ این است که لقمه‌ای در دهان بگذاری و بجوی و لقمه دیگر را آماده سازی و چشمت در پی لقمه‌ای...

پادشاهی عاقبت‌اندیش تصمیم گرفت با درویشان همنشین شود و دل آنها را از خود راضی کند. ازاین‌‌رو، مدتی خود را مرید یکی از پیران درویش کرد و تحفه‌های...

گویند مؤذنی تکبیر گفت و مردم با شتاب به مسجد روی نهادند، به گونه‌ای که برای ایستادن در صف اول نماز از هم سبقت می‌گرفتند. ظریفی که حاضر بود، با...

گویند دو ظریف و نکته‌گو در مجلس پادشاهی در کنار هم نشسته بودند. پادشاه به آنها گفت:‌ باز هم نشسته‌اید و با یکدیگر چه دروغی سر هم می‌کنید! گفتند:...

نقل است خداوند به تلخک فرزندی داد. سلطان از او پرسید: فرزندت پسر است یا دختر؟ گفت: مگر از فقیران جز پسر یا دختر به دنیا می‌آید؟‌ سلطان گفت:‌...

شخصی از حکیمی درباره پیامدهای ناگوار حسد پرسید. حکیم گفت: حسود همیشه در رنج است و با پروردگار خویش ستیزه‌سنج. هرچه خداوند به دیگران می‌دهد، حسود...

شخصی از عارفی درباره نکوهش تکبر پندی سودمند خواست، عارف گفت: کوهی را با نوک سوزن از جای کندن، آسان‌تر از زنگ و تیرگی تکبر از دل پاک کردن است.

از بوذرجمهر پرسیدند: آن چیست که هرچند راست باشد، نباید گفت؛ زیرا گفتنش زشت است؟ وی پاسخ داد: ستودن خویش.

دزدی، ظرف کوچک مُشکی دزدید. به او گفتند: خداوند می‌فرماید: «... وَمَن یغْلُلْ یأْتِ بِمَا غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ ...؛ و هر کسی خیانت ورزد، روز...

شخصی به دانشمندی گفت: مرا پندی بده و موعظه‌ای بگو تا به سبب‌ آن رضای خلق و خالق را به دست آورم. دانشمند گفت: در روز به گدایان برس تا مردم از...