مسیر جاری :
مفاهیم رنگ در تعزیه
نقاب و کله سازی در مراسم شبیه خوانی
جهاد تبیین از دیدگاه مقام معظم رهبری «دامت برکاته»
نماز روز 28 صفر چگونه خوانده می شود؟
قدرت هوشمند حزب الله در مواجهه با مخالفان
همه چیز راجع به کف کاذب پشت بام
تعزیه حضرت عباس(ع)
تعزیه طفلان مسلم(ع)
تعزیه مسلم بن عقیل(ع)
تعزیه حضرت علی اکبر(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چهار زن برگزیده عالم
مهاجرت حیوانات
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
علم پشت پرده رنگ حنا
دعای هفت هیکل و خواص آن
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
من مستم و ز مستي در يار ميگريزم
من مستم و ز مستي در يار ميگريزم شاعر : اوحدي مراغه اي زنار بسته محکم، زين نار ميگريزم من مستم و ز مستي در يار ميگريزم من جاي خويش ديدم، هشيار ميگريزم هر چند بادهي...
گمان مبر که: به جور از بر تو برخيزم
گمان مبر که: به جور از بر تو برخيزم شاعر : اوحدي مراغه اي به اختيار ز خاک در تو برخيزم گمان مبر که: به جور از بر تو برخيزم چو ترک من بکني از سر تو برخيزم نه چون کلاه...
روزي بر آن شمع چو پروانه بسوزم
روزي بر آن شمع چو پروانه بسوزم شاعر : اوحدي مراغه اي در خويش زنم آتش و مردانه بسوزم روزي بر آن شمع چو پروانه بسوزم با خويش در آميزم و بيگانه بسوزم چون با من بيگانه غمش...
گر مرغ اين هوايي، بال و پرت بسوزم
گر مرغ اين هوايي، بال و پرت بسوزم شاعر : اوحدي مراغه اي ور حال دل نمايي، دل در برت بسوزم گر مرغ اين هوايي، بال و پرت بسوزم در پاي من بميري، من در برت بسوزم من شمع گشتم...
بيار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
بيار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم شاعر : اوحدي مراغه اي که بوي دوست ميآرد نسيم باد نوروزم بيار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم که عذرم خود ترا گويد که:...
برخيزم و دلها را در ولوله اندازم
برخيزم و دلها را در ولوله اندازم شاعر : اوحدي مراغه اي بر ظلمتيان نوري زين مشعله اندازم برخيزم و دلها را در ولوله اندازم ارباب ملامت را خر در کله اندازم ارکان سلامت را...
نگشتي روز من تيره، ندانستي کسي رازم
نگشتي روز من تيره، ندانستي کسي رازم شاعر : اوحدي مراغه اي اگر دردت رها کردي که من درمان خود سازم نگشتي روز من تيره، ندانستي کسي رازم که گر سنگم به تنگ آيم و گر پولاد بگدازم...
به غم خويش چنان شيفته کردي بازم
به غم خويش چنان شيفته کردي بازم شاعر : اوحدي مراغه اي کز خيال تو به خود نيز نميپردازم به غم خويش چنان شيفته کردي بازم هيچ شک نيست که چون روز بداند رازم هر که از نالهي...
مست آمدم امشب، که سر راه بگيرم
مست آمدم امشب، که سر راه بگيرم شاعر : اوحدي مراغه اي يک بوسه به زور از لب آن ماه بگيرم مست آمدم امشب، که سر راه بگيرم ليکن عجب ارپند نکوخواه بگيرم دانم که: دهد عقل نکوخواه...
گر چه در پاي هوي و هوست ميميرم
گر چه در پاي هوي و هوست ميميرم شاعر : اوحدي مراغه اي دسترس نيست که روزي سر زلفت گيرم گر چه در پاي هوي و هوست ميميرم هم به زلف تو، که ديوانهي آن زنجيرم گر تو پاي دل...