مسیر جاری :
اسامی مربوط به تعزیه
واژههای مربوط به عاشورا
برگزاری مراسم عاشورا در دیگر کشورها
سفرنامهها عاشورایی
نماد اژدها و شیر در تعزیه
مفاهیم رنگ در تعزیه
نقاب و کله سازی در مراسم شبیه خوانی
جهاد تبیین از دیدگاه مقام معظم رهبری «دامت برکاته»
نماز روز 28 صفر چگونه خوانده می شود؟
قدرت هوشمند حزب الله در مواجهه با مخالفان
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چهار زن برگزیده عالم
مهاجرت حیوانات
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
علم پشت پرده رنگ حنا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
دعای هفت هیکل و خواص آن
صد بار ز مهرت ار بميرم
صد بار ز مهرت ار بميرم شاعر : اوحدي مراغه اي يک ذره دل از تو بر نگيرم صد بار ز مهرت ار بميرم بيرون مگذار از ضميرم از شهرم اگر برون کني سهل گر خار نهي و گر حريرم ...
ميکنم جاي تو در جان، گر چه
ميکنم جاي تو در جان، گر چه شاعر : اوحدي مراغه اي گفتي: از دل بدرت ميدارم ميکنم جاي تو در جان، گر چه روي بر خاک درت ميدارم همچو خاکم بدر افگندي و من به سر تو که سرت...
صنمي که مهر او را ز جهان گزيده دارم
صنمي که مهر او را ز جهان گزيده دارم شاعر : اوحدي مراغه اي به زرش کجا فروشم؟ که به جان خريده دارم صنمي که مهر او را ز جهان گزيده دارم نه چو من که خاک آن در ز براي ديده دارم...
ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم شاعر : اوحدي مراغه اي خيال روي تو در چشم در فشان دارم ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم تو آب...
من از پيوستگان دل غريبي در سفر دارم
من از پيوستگان دل غريبي در سفر دارم شاعر : اوحدي مراغه اي که بياو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم من از پيوستگان دل غريبي در سفر دارم حرامست ار ز حال خود سر مويي خبر دارم...
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم شاعر : اوحدي مراغه اي که گر چه خاک زمينم کني، هوا دارم گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم مرا ز غير چه انديشه؟ چون ترا دارم اگر جهان همه...
من همان داغ محبت که تو ديدي دارم
من همان داغ محبت که تو ديدي دارم شاعر : اوحدي مراغه اي هم چنان در هوست زرد وز عشقت زارم من همان داغ محبت که تو ديدي دارم که به پايان رسد، ار عمر به پايان آرم قصهي درد...
منازل سفرت پيش ديده ميآرم
منازل سفرت پيش ديده ميآرم شاعر : اوحدي مراغه اي اگر چه هيچ به منزل نميرسد بارم منازل سفرت پيش ديده ميآرم که من ز ديده برو آب مهر ميبارم گياه مهر برويد ز خاک منزل...
گر او پيدا شود بر من به شيدايي کشد کارم
گر او پيدا شود بر من به شيدايي کشد کارم شاعر : اوحدي مراغه اي و گر من زو شوم پنهان به پيدايي کشد زارم گر او پيدا شود بر من به شيدايي کشد کارم که غير از نقش يک رنگي، نه او...
سرم سوداي او دارد، زهي سودا که من دارم!
سرم سوداي او دارد، زهي سودا که من دارم! شاعر : اوحدي مراغه اي از آن سر گشته ميباشم که اين سوداست در بارم سرم سوداي او دارد، زهي سودا که من دارم! اگر زين بند نتوانم که:...