0
مسیر جاری :
سرو سيمينا به صحرا مي‌روي سعدی شیرازی

سرو سيمينا به صحرا مي‌روي

سرو سيمينا به صحرا مي‌روي شاعر : سعدي نيک بدعهدي که بي ما مي‌روي سرو سيمينا به صحرا مي‌روي خود چنيني يا به عمدا مي‌روي کس بدين شوخي و رعنايي نرفت تو پري روي آشکارا...
اي که پاي رفتنت کندست و راه وصل تند سعدی شیرازی

اي که پاي رفتنت کندست و راه وصل تند

اي که پاي رفتنت کندست و راه وصل تند شاعر : سعدي بازگشتن هم نشايد تا قدم داري بپوي اي که پاي رفتنت کندست و راه وصل تند کب چشمست اين که پيشت مي‌رود يا آب جوي گر ببيني گريه...
مرحبا اي نسيم عنبربوي سعدی شیرازی

مرحبا اي نسيم عنبربوي

مرحبا اي نسيم عنبربوي شاعر : سعدي خبري زان به خشم رفته بگوي مرحبا اي نسيم عنبربوي صاحب دوست روي دشمن خوي دلبر سست مهر سخت کمان بي گناهم بکش بهانه مجوي گو دگر گر...
گلست آن ياسمن يا ماه يا روي سعدی شیرازی

گلست آن ياسمن يا ماه يا روي

گلست آن ياسمن يا ماه يا روي شاعر : سعدي شبست آن يا شبه يا مشک يا بوي گلست آن ياسمن يا ماه يا روي نمي‌دانم دلت سنگست يا روي لبت دانم که ياقوتست و تن سيم برويد چون تو...
تا کي روم از عشق تو شوريده به هر سوي سعدی شیرازی

تا کي روم از عشق تو شوريده به هر سوي

تا کي روم از عشق تو شوريده به هر سوي شاعر : سعدي تا کي دوم از شور تو ديوانه به هر کوي تا کي روم از عشق تو شوريده به هر سوي خود در دل سنگين تو نگرفت سر موي صد نعره همي‌آيدم...
خواهم اندر پايش افتادن چو گوي سعدی شیرازی

خواهم اندر پايش افتادن چو گوي

خواهم اندر پايش افتادن چو گوي شاعر : سعدي ور به چوگانم زند هيچش مگوي خواهم اندر پايش افتادن چو گوي در ره مشتاق پيکان گو بروي بر سر عشاق طوفان گو ببار ور به دردت مي‌کشد...
امروز چناني اي پري روي سعدی شیرازی

امروز چناني اي پري روي

امروز چناني اي پري روي شاعر : سعدي کز ماه به حسن مي‌بري گوي امروز چناني اي پري روي ديوانه شده دوان به هر سوي مي‌آيي و در پي تو عشاق وان ملعب لعبتان جادوي اينک من...
شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني سعدی شیرازی

شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني

شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني شاعر : سعدي غنيمتست چنين شب که دوستان بيني شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني بايستم تو خداوندوار بنشيني به شرط آن که منت بنده وار در...
روزي به زنخدانت گفتم به سيميني سعدی شیرازی

روزي به زنخدانت گفتم به سيميني

روزي به زنخدانت گفتم به سيميني شاعر : سعدي گفت ار نظري داري ما را به از اين بيني روزي به زنخدانت گفتم به سيميني چرخ مه و خورشيدي باغ گل و نسريني خورشيد و گلت خوانم هم...
ديدار مي‌نمايي و پرهيز مي‌کني سعدی شیرازی

ديدار مي‌نمايي و پرهيز مي‌کني

ديدار مي‌نمايي و پرهيز مي‌کني شاعر : سعدي بازار خويش و آتش ما تيز مي‌کني ديدار مي‌نمايي و پرهيز مي‌کني ور قصد جان کني طرب انگيز مي‌کني گر خون دل خوري فرح افزاي مي‌خوري...