مسیر جاری :
#اشعار عطار نیشابوری در راسخون
#اشعار عطار نیشابوری در مقالات
#اشعار عطار نیشابوری در فیلم و صوت
#اشعار عطار نیشابوری پرسش و پاسخ
#اشعار عطار نیشابوری در مشاوره
#اشعار عطار نیشابوری در خبر
#اشعار عطار نیشابوری در سبک زندگی
#اشعار عطار نیشابوری در مشاهیر
#اشعار عطار نیشابوری در احادیث
#اشعار عطار نیشابوری در ویژه نامه
روش و آداب ختم حضرت ابوالفضل (ع) + متن و صوت
خوشنویسی در هنر اسلامی تا دوران معاصر
جایگاه خط در تمدن اسلامی
سیر خوشنویسی چینی
نگاهی به توصیه امام به دانشجویان در وصیت نامه
متن کامل دعای توسل با خط درشت + صوت و ترجمه
کاهش هزینهها، افزایش سود خرید عمده و ایمن از علیبابا
بهترین مرکز تعمیر کنسول بازی در تهران [PS5،PS4،xBox]
خطابهای ماندگار وصیت نامهی سردار سلیمانی
تعبیر قرآنی خانه عنکبوت و مفاهیم علمی درباره آن
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
پنج دعای مهم در شب لیله الرغائب
احکام روزه مستحبی همه مراجع
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
پادشاهي بود نيکو شيوهاي
پادشاهي بود نيکو شيوهاي شاعر : عطار چاکري را داد روزي ميوهاي پادشاهي بود نيکو شيوهاي گفتيي خوشتر نخورد او زان طعام ميوهي او خوش هميخورد آن غلام پادشا را آرزو...
راه بيني بود بس عالي نفس
راه بيني بود بس عالي نفس شاعر : عطار هرگز او شربت نخورد از دست کس راه بيني بود بس عالي نفس چون به شربت نيست هرگز رغبتت سايلي گفت اي به حضرت نسبتت تا که شربت باز گيرد...
گفت چون سقراط در نزع اوفتاد
گفت چون سقراط در نزع اوفتاد شاعر : عطار بود شاگرديش، گفت اي اوستاد گفت چون سقراط در نزع اوفتاد در کدامين جاي در خاکت کنيم چون کفن سازيم، تن پاکت کنيم دفن کن هر جا...
خورد عيسي آبي از جويي خوش آب
خورد عيسي آبي از جويي خوش آب شاعر : عطار بود طعم آب خوشتر از جلاب خورد عيسي آبي از جويي خوش آب عيسي نيز از خم آبي خورد و رفت آن يکي زان آب خم پر کرد و رفت باز گرديد...
نايبي را چون اجل آمد فراز
نايبي را چون اجل آمد فراز شاعر : عطار زو يکي پرسيد کاي در عين راز نايبي را چون اجل آمد فراز گفت حالم ميبنتوان گفت هيچ حال تو چونست وقت پيچ پيچ عاقبت با خاک رفتم والسلام...
پيش تابوت پدر ميشد پسر
پيش تابوت پدر ميشد پسر شاعر : عطار اشک ميباريد و ميگفت اي پدر پيش تابوت پدر ميشد پسر هرگزم نامد به عمر خويش پيش اين چنين روزي که جانم کرد ريش هرگزش اين روز هم...
هست ققنس طرفه مرغي دلستان
هست ققنس طرفه مرغي دلستان شاعر : عطار موضع اين مرغ در هندوستان هست ققنس طرفه مرغي دلستان همچوني در وي بسي سوراخ باز سخت منقاري عجب دارد دراز نيست جفتش، طاق بودن کار...
مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف
مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف شاعر : عطار يک شبي ميگفت در بغداد حرف مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف سرنهادي تشنه دل در آستانش حرفهايي کز بلندي آسمانش هم چو خورشيد او...
چون شد آن حلاج بر دار آن زمان
چون شد آن حلاج بر دار آن زمان شاعر : عطار جز انا الحق مينرفتش بر زبان چون شد آن حلاج بر دار آن زمان چار دست و پاي او انداختند چون زبان او همينشناختند سرخ کي ماند...
خسروي ميرفت در دشت شکار
خسروي ميرفت در دشت شکار شاعر : عطار گفت اي سگبان سگ تازي بيار خسروي ميرفت در دشت شکار جلدش از اکسون و اطلس دوخته بود خسرو را سگي آموخته فخر را در گردنش انداخته ...