0
مسیر جاری :
هر تار ز مژگانش تيري دگر اندازد خاقانی

هر تار ز مژگانش تيري دگر اندازد

هر تار ز مژگانش تيري دگر اندازد شاعر : خاقاني در جان شکند پيکان چون در جگر اندازد هر تار ز مژگانش تيري دگر اندازد تسبيح در آويزد، زنار دراندازد کافر که رخش بيند با معجزه‌ي...
تب دوشين در آن بت چون اثر کرد خاقانی

تب دوشين در آن بت چون اثر کرد

تب دوشين در آن بت چون اثر کرد شاعر : خاقاني مرا فرمود و هم در شب خبر کرد تب دوشين در آن بت چون اثر کرد چه تب بود اينکه در جانان اثر کرد برفتم دست و لب خايان که يارب ...
صد يک حسن تو نوبهار ندارد خاقانی

صد يک حسن تو نوبهار ندارد

صد يک حسن تو نوبهار ندارد شاعر : خاقاني طاقت جور تو روزگار ندارد صد يک حسن تو نوبهار ندارد کار جهان تا ابد قرار ندارد عشق تو گر برقرار کار بماند مرد نبرد چو تو سوار...
دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند خاقانی

دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند

دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند شاعر : خاقاني در پاي تو هر ساعت جاني دگر افشاند دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاند لعلت به شکرخنده بر کار...
تازگي امروز از اشعار او بيند عراق خاقانی

تازگي امروز از اشعار او بيند عراق

تازگي امروز از اشعار او بيند عراق شاعر : خاقاني کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد تازگي امروز از اشعار او بيند عراق عقل، کافر بود آن رخ ديد و ايمان تازه کرد دولت عشق تو...
دل کشيد آخر عنان چون مرد ميدانت نبود خاقانی

دل کشيد آخر عنان چون مرد ميدانت نبود

دل کشيد آخر عنان چون مرد ميدانت نبود شاعر : خاقاني صبر پي گم کرد چون هم‌دست دستانت نبود دل کشيد آخر عنان چون مرد ميدانت نبود ز آن همه يک گوي در خورد گريبانت نبود صد هزاران...
عقل در عشق تو سرگردان بماند خاقانی

عقل در عشق تو سرگردان بماند

عقل در عشق تو سرگردان بماند شاعر : خاقاني چشم جان در روي تو حيران بماند عقل در عشق تو سرگردان بماند روز و شب چون چرخ سرگردان بماند در ره سرگشتگي عشق تو آفتاب روي تو...
طريق عشق رهبر برنتابد خاقانی

طريق عشق رهبر برنتابد

طريق عشق رهبر برنتابد شاعر : خاقاني جفاي دوست داور برنتابد طريق عشق رهبر برنتابد که اين ره دامن تر برنتابد به عياري توان رفتن ره عشق خراج از عقل کمتر برنتابد هوا...
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود خاقانی

با او دلم به مهر و محبت نشانه بود

با او دلم به مهر و محبت نشانه بود شاعر : خاقاني سيمرغ وصل را دل و جان آشيانه بود با او دلم به مهر و محبت نشانه بود از طاعتم هزار هزاران خزانه بود بودم معلم ملکوت اندر...
آن‌ها که محققان راهند خاقانی

آن‌ها که محققان راهند

آن‌ها که محققان راهند شاعر : خاقاني در مسند فقر پادشاهند آن‌ها که محققان راهند در بزم، سران بي‌کلاهند در رزم، يلان بي‌نبردند باور کني آسمان و ماهند کعبه صفت‌اند...