مسیر جاری :
ارکان اربعه هنر خوشنویسی
چگونه کتاب را به بهترین دوست کودک تبدیل کنیم ؟
هزینه های سرسام آور رزرو هتل مشهد واقعیت دارد؟
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
اصول و قواعد دوازده گانه خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
نحوه خواندن نماز والدین
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
خلاصه ای از زندگی مولانا
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
در ده خبر است اين که ز مه ده خبري نيست
در ده خبر است اين که ز مه ده خبري نيست شاعر : عطار وين واقعه را همچو فلک پاي و سري نيست در ده خبر است اين که ز مه ده خبري نيست بي خويش از آن شد که ز خويشش خبري نيست عقلم...
گر زر عشاق را سکهي رخساره نيست
گر زر عشاق را سکهي رخساره نيست شاعر : عطار هر نفسم همچو شمع زاربکش پيش خويش گر زر عشاق را سکهي رخساره نيست گر تو ز من فارغي من ز تو فارغ نيم گر دل پر خون من کشتهي...
هر دلي کز عشق تو آگاه نيست
هر دلي کز عشق تو آگاه نيست شاعر : عطار گو برو کو مرد اين درگاه نيست هر دلي کز عشق تو آگاه نيست جان او از ذوق عشق آگاه نيست هر که را خوش نيست با اندوه تو زانکه اندر...
سرو چون قد خرامان تو نيست
سرو چون قد خرامان تو نيست شاعر : عطار لعل چون پستهي خندان تو نيست سرو چون قد خرامان تو نيست زآرزوي لب و دندان تو نيست نيست يک کس که به لب آمده جان از جز آن زلف پريشان...
آفتاب رخ تو پنهان نيست
آفتاب رخ تو پنهان نيست شاعر : عطار ليک هر ديده محرم آن نيست آفتاب رخ تو پنهان نيست پيش خورشيد پايکوبان نيست هر که در عشق ذره ذره نشد که به جانان رسيدن آسان نيست ...
طمع وصل تو مجالم نيست
طمع وصل تو مجالم نيست شاعر : عطار حصه زين قصه جز خيالم نيست طمع وصل تو مجالم نيست کز لبت قطرهاي زلالم نيست در فراق تو تشنه ميميرم با تو بودن بههم مجالم نيست ...
در ره عشاق نام و ننگ نيست
در ره عشاق نام و ننگ نيست شاعر : عطار عاشقان را آشتي و جنگ نيست در ره عشاق نام و ننگ نيست دامن معشوقت اندر چنگ نيست عاشقي تردامني گر تا ابد گر دو عالم بر تو بياو...
دل خون شد از توام خبر نيست
دل خون شد از توام خبر نيست شاعر : عطار هر روز مرا دلي دگر نيست دل خون شد از توام خبر نيست گفتا که مرا ازين خبر نيست گفتم که دلم به غمزه بردي جان هست مرا وليک زر نيست...
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست شاعر : عطار مستم ز مي عشق و چو من مست دگر نيست از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست نقل من دلسوخته جز خون جگر نيست در جشن مي عشق که خون جگرم ريخت...
اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست
اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست شاعر : عطار با درد او بساز که درمان پديد نيست اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست زيرا که حد وادي هجران پديد نيست حد تو صبرکردن...