0
مسیر جاری :
نفسي وقت بهارم هوس صحرا بود سعدی شیرازی

نفسي وقت بهارم هوس صحرا بود

نفسي وقت بهارم هوس صحرا بود شاعر : سعدي با رفيقي دو که دايم نتوان تنها بود نفسي وقت بهارم هوس صحرا بود وان همه صورت شاهد که بر آن ديبا بود خاک شيراز چو ديباي منقش ديدم...
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود سعدی شیرازی

تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود

تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود شاعر : سعدي گمان مبر که برآيد ز خام هرگز دود تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود ميان شربت نوشين و تيغ زهرآلود چو هر چه مي‌رسد از دست اوست...
اختراني که به شب در نظر ما آيند سعدی شیرازی

اختراني که به شب در نظر ما آيند

اختراني که به شب در نظر ما آيند شاعر : سعدي پيش خورشيد محالست که پيدا آيند اختراني که به شب در نظر ما آيند گر چه در چشم خلايق همه زيبا آيند همچنين پيش وجودت همه خوبان...
به بوي آن که شبي در حرم بياسايند سعدی شیرازی

به بوي آن که شبي در حرم بياسايند

به بوي آن که شبي در حرم بياسايند شاعر : سعدي هزار باديه سهلست اگر بپيمايند به بوي آن که شبي در حرم بياسايند دگر چه چاره که با زورمند برنايند طريق عشق جفا بردنست و جانبازي...
نشايد که خوبان به صحرا روند سعدی شیرازی

نشايد که خوبان به صحرا روند

نشايد که خوبان به صحرا روند شاعر : سعدي همه کس شناسند و هر جا روند نشايد که خوبان به صحرا روند نه انصاف باشد که بي ما روند حلالست رفتن به صحرا وليک چو خواهند جايي...
اگر تو برشکني دوستان سلام کنند سعدی شیرازی

اگر تو برشکني دوستان سلام کنند

اگر تو برشکني دوستان سلام کنند شاعر : سعدي که جور قاعده باشد که بر غلام کنند اگر تو برشکني دوستان سلام کنند ز دست دوست نشايد که انتقام کنند هزار زخم پياپي گر اتفاق افتد...
خوبرويان جفاپيشه وفا نيز کنند سعدی شیرازی

خوبرويان جفاپيشه وفا نيز کنند

خوبرويان جفاپيشه وفا نيز کنند شاعر : سعدي به کسان درد فرستند و دوا نيز کنند خوبرويان جفاپيشه وفا نيز کنند صيد را پاي ببندند و رها نيز کنند پادشاهان ملاحت چو به نخجير...
اين جا شکري هست که چندين مگسانند سعدی شیرازی

اين جا شکري هست که چندين مگسانند

اين جا شکري هست که چندين مگسانند شاعر : سعدي يا بوالعجبي کاين همه صاحب هوسانند اين جا شکري هست که چندين مگسانند کاين هيچ کسان در طلب ما چه کسانند بس در طلبت سعي نموديم...
شوخي مکن اي يار که صاحب نظرانند سعدی شیرازی

شوخي مکن اي يار که صاحب نظرانند

شوخي مکن اي يار که صاحب نظرانند شاعر : سعدي بيگانه و خويش از پس و پيشت نگرانند شوخي مکن اي يار که صاحب نظرانند من نيز بر آنم که همه خلق بر آنند کس نيست که پنهان نظري...
تلخست پيش طايفه‌اي جور خوبروي سعدی شیرازی

تلخست پيش طايفه‌اي جور خوبروي

تلخست پيش طايفه‌اي جور خوبروي شاعر : سعدي از معتقد شنو که شکر مي‌پراکنند تلخست پيش طايفه‌اي جور خوبروي کاينان به دل ربودن مردم معينند اي متقي گر اهل دلي ديده‌ها بدوز...