شبها به کنج خلوتم آواز مي‌دهند
کاي خفته گنج خلوتيان باز مي‌دهند شبها به کنج خلوتم آواز مي‌دهند از بارگاه حافظم آواز مي‌دهند گوئي به ارغنون مناجاتيان صبح زان در سخن نصيبه‌ام...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
باز امشب اي ستاره‌ي تابان نيامدي
باز اي سپيده‌ي شب هجران نيامدي باز امشب اي ستاره‌ي تابان نيامدي افسوس اي شکوفه‌ي خندان نيامدي شمعم شکفته بود که خندد به روي تو باز امشب...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نيست
با دل اين قصه نگويم که به دلخواهش نيست کاروان آمد و دلخواه به همراهش نيست اين چه راهيست که بيرون شدن از چاهش نيست کاروان آمد و از يوسف من...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را
يا رب خزان چه بود بهار شکفته را بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را نو کرد داغ ماتم ياران رفته را هر لاله‌اي که از دل اين خاکدان دميد باران...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهي
لرزان بسان ماه و لغزان بسان ماهي شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهي ماه است و هرگزش نيست پرواي بي‌کلاهي آمد ز برف مانده بر طره شانه‌ي عاج با...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
رندم و شهره به شوريدگي و شيدائي
شيوه‌ام چشم چراني و قدح پيمائي رندم و شهره به شوريدگي و شيدائي عاشقانند به هم عاشقي و رسوائي عاشقم خواهد و رسواي جهاني چکنم کار هر بوالهوسي...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
گربه پيرانه سرم بخت جواني به سر آيد
از در آشتيم آن مه بي مهر درآيد گربه پيرانه سرم بخت جواني به سر آيد با دم عيسويم ايندم آخر به سر آيد آمد از تاب و تبم جان به لب اي کاش که...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
صبا به شوق در ايوان شهريار آمد
که خيز و سر به در از دخمه کن بهار آمد صبا به شوق در ايوان شهريار آمد که پرده‌هاي شب تيره تار و مار آمد ز زلف زرکش خورشيد بند سيم سه تار که...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئي به سرم ريخت چو اين قصه شنودم ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم با که گويم که در خانه به رويش نگشودم آن‌که مي‌خواست برويم در دولت...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
اشکش چکيد و ديگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هيچ نشاني به جو نبود اشکش چکيد و ديگرش آن آبرو نبود ديگر به چاک سينه مجال رفو نبود مژگان کشيد رشته به سوزن ولي چه سود صحبت بجز...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو يکي بپرس از اين غم که به من چه کار دارد مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد که وصال هم بلاي شب انتظار دارد نه بلاي جان عاشق شب هجرتست تنها...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را / نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تا کي چو باد سربدواني به واديم
اي کعبه‌ي مراد ببين نامراديم تا کي چو باد سربدواني به واديم گويي چراغ کوکبه بامداديم دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار داغ ندامتي است که...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
ايرجا سر بدرآور که امير آمده است
چه اميري که به عشق تو اسير آمده است ايرجا سر بدرآور که امير آمده است نوشداروست ولي حيف که دير آمده است چون فرستاده‌ي سيمرغ به سهراب دلير...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
مايه‌ي حسن ندارم که به بازار من آئي
جان فروش سر راهم که خريدار من آئي مايه‌ي حسن ندارم که به بازار من آئي تا به دام غزل افتي و گرفتار من آئي اي غزالي که گرفتار کمند تو شدم باش...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
گلچين که آمد اي گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم؟ شرط است من نباشم گلچين که آمد اي گل من در چمن نباشم چاکم بود گريبان گر در کفن نباشم ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار زلف...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
گاهي گر از ملال محبت برانمت
دوري چنان مکن که به شيون برانمت گاهي گر از ملال محبت برانمت پيک شفاعتي است که از پي دوانمت چون آه من به راه کدورت مرو که اشک مژگان فشانمت...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
پاشو اي مست که دنيا همه ديوانه‌ي تست
همه آفاق پر از نعره‌ي مستانه‌ي تست پاشو اي مست که دنيا همه ديوانه‌ي تست آن که باز است هميشه در ميخانه‌ي تست در دکان همه باده فروشان تخته...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
اي گل به شکر آنکه در اين بوستان گلي
خوش دار خاطري ز خزان ديده بلبلي اي گل به شکر آنکه در اين بوستان گلي نه بلبلي به‌جاي گذارند و نه گلي فردا که رهزنان دي از راه ميرسند امشب...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن
گر گذاردمان فلک حالي به حال خويشتن خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن عالمي داريم در کنج ملال خويشتن ما در اين عالم که خود کنج ملالي بيش نيست...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388