امشب اي ماه به درد دل من تسکيني
آخر اي ماه تو همدرد من مسکيني امشب اي ماه به درد دل من تسکيني که تو از دوري خورشيد چها مي‌بيني کاهش جان تو من دارم و من مي‌دانم سر راحت...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند شبست و چشم من و شمع اشکبارانند که اين ستاره شماران ستاره بارانند چه مي‌کند بدو چشم شب فراق تو ماه در اين...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
چند بارد غم دنيا به تن تنهايي
واي بر من تن تنها و غم دنيايي چند بارد غم دنيا به تن تنهايي که چو تير از جگر ريش برآرم وايي تيرباران فلک فرصت آنم ندهد حيف از ناله‌ي معصوم...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
ز دريچه‌هاي چشمم نظري به ماه داري
چه بلند بختي اي دل که به دوست راه داري ز دريچه‌هاي چشمم نظري به ماه داري تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داري به شب سياه عاشق چکند پري که شمعي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
باز کن نغمه‌ي جانسوزي از آن ساز امشب
تا کني عقده‌ي اشک از دل من باز امشب باز کن نغمه‌ي جانسوزي از آن ساز امشب من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب ساز در دست تو سوز دل من مي‌گويد...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
روزي سراغ وقت من آئي که نيستم تا هستم اي رفيق نداني که کيستم تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم در آستان مرگ که زندان زندگيست يک روز خنده...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
ياد آن که جز به روي منش ديده وانبود
وان سست عهد جز سري از ماسوا نبود ياد آن که جز به روي منش ديده وانبود آن روز در ميان من و دوست جانبود امروز در ميانه کدورت نهاده پاي اول...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن
يا حريفي نشود رام چه خواهد بودن آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن گو نماند ز من اين نام چه خواهد بودن حاصل از کشمکش زندگي اي دل نامي است آفتابي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
اي پريچهره که آهنگ کليسا داري
سينه‌ي مريم و سيماي مسيحا داري اي پريچهره که آهنگ کليسا داري چو تو ترسابچه آهنگ کليسا داري گرد رخسار تو روح القدس آيد به طواف تنگ مپسند،...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
ياري ز طبع خواستم اشکم چکيد و گفت
ياري ز من بجوي که با اين روانيم ياري ز طبع خواستم اشکم چکيد و گفت بشنو ترانه‌ي غزل جاودانيم اي گل بيا و از چمن طبع شهريار اين نيست مزد...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
روشناني که به تاريکي شب گردانند
شمع در پرده و پروانه‌ي سر گردانند روشناني که به تاريکي شب گردانند همه در مکتب توحيد تو شاگردانند خود بده درس محبت که اديبان خرد تو به جانستي...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بي‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا سنگدل اين زودتر مي‌خواستي حالا چرا نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمدي...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
خجل شدم ز جواني که زندگاني نيست
به زندگاني من فرصت جواني نيست خجل شدم ز جواني که زندگاني نيست خداي شکر که اين عمر جاوداني نيست من از دو روزه‌ي هستي به جان شدم بيزار دراين...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
چو بستي در بروي من به کوي صبر رو کردم
چو درمانم نبخشيدي به درد خويش خو کردم چو بستي در بروي من به کوي صبر رو کردم به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم چرا رو در تو آرم من...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گيرم
گه از زمين و گه از آسمان سراغ تو گيرم دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گيرم به سر بغلطم و در پيش راه باغ تو گيرم به‌جاي آب روان نيستم دريغ...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
روي در کعبه‌ي اين کاخ کبود آمده‌ايم
چون کواکب به طواف و به درود آمده‌ايم روي در کعبه‌ي اين کاخ کبود آمده‌ايم به تظلم ز بر چرخ کبود آمده‌ايم در پناه علم سبز تو با چهره‌ي زرد...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
امشب از دولت مي دفع ملالي کرديم
اين هم از عمر شبي بود که حالي کرديم امشب از دولت مي دفع ملالي کرديم کز گرفتاري ايام مجالي کرديم ما کجا و شب ميخانه خدايا چه عجب با کماندار...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
جواني حسرتا با من وداع جاوداني کرد
وداع جاوداني حسرتا با من جواني کرد جواني حسرتا با من وداع جاوداني کرد به من کاري که با سرو و سمن باد خزاني کرد بهار زندگاني طي شد و کرد آفت...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
اي طلعت توخنده به خورشيد و ماه کن
زلف تو روز روشن مردم سياه کن اي طلعت توخنده به خورشيد و ماه کن خط تو سايه‌اي است سيه روي ماه کن خال تو آتشي است دل آفتاب سوز اي صد هزار...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران واي به حال دگران ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي هر چه آفاق بجويند کران تا به کران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند...
سه‌شنبه، 24 آذر 1388