به تيره بختي خود کس نه ديدم و نه شنيدم
ز بخت تيره خدايا چه ديدم و چه کشيدم به تيره بختي خود کس نه ديدم و نه شنيدم ولي دريغ که در روزگار دوست نديدم براي گفتن با دوست شکوه‌ها به...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
اي غنچه‌ي خندان چرا خون در دل ما ميکني
خاري به خود مي‌بندي و ما را ز سر وا ميکني اي غنچه‌ي خندان چرا خون در دل ما ميکني کاخت نگون باد اي فلک با ما چه بد تا ميکني از تير کجتابي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اينجا
فداي اشتباهي کرد او را گاهگاه اينجا گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اينجا فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اينجا مگر ره گم کند کو را گذار...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
راه گم کرده و با رويي چو ماه آمده‌اي
مگر اي شاهد گمراه به راه آمده‌اي راه گم کرده و با رويي چو ماه آمده‌اي گر بپرسيدن اين بخت سياه آمده‌اي باري اين موي سپيدم نگر اي چشم سياه...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
نالد به حال زار من امشب سه‌تار من
اين مايه‌ي تسلي شب‌هاي تار من نالد به حال زار من امشب سه‌تار من جز ساز من نبود کسي سازگار من اي دل ز دوستان وفادار روزگار من غمگسار سازم...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفري
ما هم از کارگه ديده نهان شد چو پري آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفري بعد از اين دست من و دامن ديوانه سري باز در خواب سر زلف پري خواهم ديد سوخت...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
چه شد آن عهد قديم و چه شد آن يار نديم
خون کند خاطر من خاطره‌ي عهد قديم چه شد آن عهد قديم و چه شد آن يار نديم دل بشکسته‌ي عاشق ننوازد به نسيم چه شدن آن طره پيوند دل و جان که دگر...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
نالدم پاي که چند از پي يارم بدواني
من بدو ميرسم اما تو که ديدن نتواني نالدم پاي که چند از پي يارم بدواني عاشق پا به فرارم تو که اين درد نداني من سراپا همه شرمم تو سراپا همه...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
دير آمدي که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده‌ام که چوجان در برارمت دير آمدي که دست ز دامن ندارمت ابري شدم ز شوق که اشگي ببارمت تا شويمت از آن گل عارض غبار راه تا درکشم...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد
جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد آب رفته است که آن سرو روان بازآورد اشک غم پاک کن اي ديده که در جوي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
بزن که سوز دل من به ساز ميگوئي
ز ساز دل چه شنيدي که باز ميگوئي بزن که سوز دل من به ساز ميگوئي به گوش دل سخني دلنواز ميگوئي مگر چو باد وزيدي به زلف يار که باز که شرح قصه‌ي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
با رنگ و بويت اي گل گل رنگ و بو ندارد
با لعلت آب حيوان آبي به جو ندارد با رنگ و بويت اي گل گل رنگ و بو ندارد من عاشق تو هستم اين گفتگو ندارد از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
نفسي داشتم و ناله و شيون کردم
بي تو با مرگ عجب کشمکشي من کردم نفسي داشتم و ناله و شيون کردم ليک من هم به صبوري دل از آهن کردم گرچه بگداختي از آتش حسرت دل من اشک چون...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
چه شد که بار دگر ياد آشنا کردي
چه شد که شيوه‌ي بيگانگي رها کردي چه شد که بار دگر ياد آشنا کردي چه شد که بر سر مهر آمدي وفا کردي به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود توئي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
تا چند کنيم از تو قناعت به نگاهي
يک عمر قناعت نتوان کرد الهي تا چند کنيم از تو قناعت به نگاهي چون بازشوم از سرت اي مه به نگاهي ديريست که چون هاله همه دور تو گردم در آرزوي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمنده‌ي جواني از اين زندگانيم از زندگانيم گله دارد جوانيم ياري کن اي اجل که به ياران رسانيم دارم هواي صحبت ياران رفته را داده نويد زندگي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
نالم از دست تو اي ناله که تاثير نکردي
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصير نکردي نالم از دست تو اي ناله که تاثير نکردي که شدي کور و تماشاي رخش سير نکردي شرمسار توام اي ديده ازين گريه‌ي...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
ماها تو سفر کردي و شب ماند و سياهي
نه مرغ شب از ناله‌ي من خفت و نه ماهي ماها تو سفر کردي و شب ماند و سياهي کز بعد مسافر نفرستند سياهي شد آه منت بدرقه‌ي راه و خطا شد سازم...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
نه وصلت ديده بودم کاشکي اي گل نه هجرانت
که جانم در جواني سوخت اي جانم به قربانت نه وصلت ديده بودم کاشکي اي گل نه هجرانت چقدر آخر تحمل بلکه يادت رفته پيمانت تحمل گفتي و من هم که...
چهارشنبه، 25 آذر 1388
اي جگر گوشه کيست دمسازت
اي جگر گوشه کيست دمسازت
چهارشنبه، 25 آذر 1388