از همت عشق بافتوحم
از همت عشق بافتوحم شاعر : سنايي غزنوي پا بسته‌ي عشق بلفتوحم از همت عشق بافتوحم بفزود ز آب روي روحم بربود ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دگر بار اي مسلمانان به قلاشي در افتادم
دگر بار اي مسلمانان به قلاشي در افتادم شاعر : سنايي غزنوي به دست عشق رخت دل به ميخانه فرستادم دگر بار اي مسلمانان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا من به تو اي بت اقتدي کردم
تا من به تو اي بت اقتدي کردم شاعر : سنايي غزنوي بر خويش به بي دلي ندي کردم تا من به تو اي بت اقتدي کردم دين و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دستي که به عهد دوست داديم
دستي که به عهد دوست داديم شاعر : سنايي غزنوي از بند نفاق برگشاديم دستي که به عهد دوست داديم در دام تعلق اوفتاديم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چندان بخوريم مي که از خود
چندان بخوريم مي که از خود شاعر : سنايي غزنوي آگه نشويم زان که چنديم چندان بخوريم مي که از خود دل در خود و در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خيز تا ما يک قدم بر فرق اين عالم زنيم
خيز تا ما يک قدم بر فرق اين عالم زنيم شاعر : سنايي غزنوي وين تن مجروح را از مفلسي مرهم زنيم خيز تا ما يک قدم بر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خيز تا بر ياد عشق خوبرويان مي‌زنيم
خيز تا بر ياد عشق خوبرويان مي‌زنيم شاعر : سنايي غزنوي پس ز راه ديده باغ دوستي را پي زنيم خيز تا بر ياد عشق خوبرويان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
الا يا خيمه‌ي گردان به گرد بيستون مسکن
الا يا خيمه‌ي گردان به گرد بيستون مسکن شاعر : سنايي غزنوي گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن الا يا خيمه‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سنايي خويشتن را بي سر و سامان مکن
اي سنايي خويشتن را بي سر و سامان مکن شاعر : سنايي غزنوي مايه‌ي انفاس را بر عمر خود تاوان مکن اي سنايي خويشتن را...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي دل ار در بند عشقي عقل را تمکين مکن
اي دل ار در بند عشقي عقل را تمکين مکن شاعر : سنايي غزنوي محرم روح‌الاميني ديو را تلقين مکن اي دل ار در بند عشقي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
پيش پريشان مکن از پي آشوب من
پيش پريشان مکن از پي آشوب من شاعر : سنايي غزنوي زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن پيش پريشان مکن از پي آشوب من وي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن شاعر : سنايي غزنوي خويشت را در خرابات جوانمردي فگن گر شراب دوست را در دست تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون من و چون تو شد اي دوست چمن
چون من و چون تو شد اي دوست چمن شاعر : سنايي غزنوي يک چمانه من و تو بي تو و من چون من و چون تو شد اي دوست چمن ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دي ز دلتنگي زماني طوف کردم در چمن
دي ز دلتنگي زماني طوف کردم در چمن شاعر : سنايي غزنوي يک جهان جان ديدم آنجا رسته از زندان تن دي ز دلتنگي زماني طوف...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي هميشه دل به حرص و آز کرده مرتهن
اي هميشه دل به حرص و آز کرده مرتهن شاعر : سنايي غزنوي داده يکباره عنان خود به دست اهرمن اي هميشه دل به حرص و آز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي منزه ذات تو «اما يقول الظالمون»
اي منزه ذات تو «اما يقول الظالمون» شاعر : سنايي غزنوي گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون» اي منزه ذات تو «اما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سپيد و زرد مي‌بينم دو آب اندر يکي بيضه
سپيد و زرد مي‌بينم دو آب اندر يکي بيضه شاعر : سنايي غزنوي وز آن يک بيضه چندين گونه مرغ آيد همي بيرون سپيد و زرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کرد نوروز چو بتخانه چمن
کرد نوروز چو بتخانه چمن شاعر : سنايي غزنوي از جمال بت و بالاي شمن کرد نوروز چو بتخانه چمن شد چو پشت شمنان شاخ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در ميان کفر و دين بي اتفاق آن و اين
در ميان کفر و دين بي اتفاق آن و اين شاعر : سنايي غزنوي گفتگويست از من و تو مرحبا بالقائلين در ميان کفر و دين بي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين شاعر : سنايي غزنوي آفرين گويد همي بر جان پاکت آفرين اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390