اي دست تو آتش زده در خرمن من
اي دست تو آتش زده در خرمن من شاعر : سعدي تو دست نمي‌گذاري از دامن من اي دست تو آتش زده در خرمن من هرچند حلال...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز حد بگذشت مشتاقي و صبر اندر غمت يارا
ز حد بگذشت مشتاقي و صبر اندر غمت يارا شاعر : سعدي به وصل خود دوايي کن دل ديوانه‌ي ما را ز حد بگذشت مشتاقي و صبر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مي‌ندانم چکنم چاره من اين دستان را
مي‌ندانم چکنم چاره من اين دستان را شاعر : سعدي تا به دست آورم آن دلبر پردستان را مي‌ندانم چکنم چاره من اين دستان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي مسلمانان فغان زان نرگس جادو فريب
اي مسلمانان فغان زان نرگس جادو فريب شاعر : سعدي کو به يک ره برد از من صبر و آرام و شکيب اي مسلمانان فغان زان نرگس...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
قيامتست سفر کردن از ديار حبيب
قيامتست سفر کردن از ديار حبيب شاعر : سعدي مرا هميشه قضا را قيامتست نصيب قيامتست سفر کردن از ديار حبيب به شب چه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چشم تو طلسم جاودانست
چشم تو طلسم جاودانست شاعر : سعدي يا فتنه‌ي آخرالزمانست چشم تو طلسم جاودانست ديگر به کرشمه در نهانست تا چشم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
حالم از شرح غمت افسانه ايست
حالم از شرح غمت افسانه ايست شاعر : سعدي چشمم از عکس رخت بتخانه ايست حالم از شرح غمت افسانه ايست در کنار آنچنان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خسته‌ي تيغ فراقم سخت مشتاقم به غايت
خسته‌ي تيغ فراقم سخت مشتاقم به غايت شاعر : سعدي اي صبا آخر چه گردد گر کني يکدم عنايت؟ خسته‌ي تيغ فراقم سخت مشتاقم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد
مي‌روم با درد و حسرت از ديارت خير باد شاعر : سعدي مي‌گذارم جان به خدمت يادگارت خير باد مي‌روم با درد و حسرت از ديارت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد
ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد شاعر : سعدي غير از خيال جانان، در جان و سر نباشد ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد شاعر : سعدي وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
رفت آن کم بر تو آبي بود
رفت آن کم بر تو آبي بود شاعر : سعدي يا سلام مرا جوابي بود رفت آن کم بر تو آبي بود هر دمي با منت عتابي بود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ياد دارم که روزگاري بود
ياد دارم که روزگاري بود شاعر : سعدي که مرا پيش غمگساري بود ياد دارم که روزگاري بود هر زمانيم کار و باري بود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خسرو من چون به بارگاه برآيد
خسرو من چون به بارگاه برآيد شاعر : سعدي نعره و فرياد از سپاه برآيد خسرو من چون به بارگاه برآيد مرد توانگر ز مال...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
باد بهاري وزيد، از طرف مرغزار
باد بهاري وزيد، از طرف مرغزار شاعر : سعدي باز به گردون رسيد، ناله‌ي هر مرغ‌زار باد بهاري وزيد، از طرف مرغزار ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ايا نسيم سحر بوي زلف يار بيار
ايا نسيم سحر بوي زلف يار بيار شاعر : سعدي قرار دل ز سر زلف بي‌قرار بيار ايا نسيم سحر بوي زلف يار بيار پيامي از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اگر چه دل به کسي داد، جان ماست هنوز
اگر چه دل به کسي داد، جان ماست هنوز شاعر : سعدي به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز اگر چه دل به کسي داد، جان ماست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه درد دلست اينچه من درفتادم
چه درد دلست اينچه من درفتادم شاعر : سعدي که در دام مهر تو دلبر فتادم؟ چه درد دلست اينچه من درفتادم به دست تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من از تو هيچ نبريدم که هستي يار دلبندم
من از تو هيچ نبريدم که هستي يار دلبندم شاعر : سعدي تو را چون بنده‌اي گشتم به فرمانت کمر بندم من از تو هيچ نبريدم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من اين نامه که اکنون مي‌نويسم
من اين نامه که اکنون مي‌نويسم شاعر : سعدي به آب چشم پر خون مي‌نويسم من اين نامه که اکنون مي‌نويسم نه آن سوزست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390