ايران من
اي بلند سرفراز، ايران من اي شکوه نام تو در جان و تن چشمايت قصه گوي رازها رودهايت در دل طوفان رها دشت هايت ارغواني سبز و سرخ اي تو با راز...
شنبه، 12 آذر 1390
به ياد وطن
بيار ساقي، زمي چراغي، به بزم نوروز، که ياد ايران نشسته بر دل، فتاده در سر، دلي که مهرش، سرشته با جان، سري که شوري دگر ندارد به نوبهاران، کهن...
دوشنبه، 7 آذر 1390
وطن
بهشت برين خاک ايران ماست چه باشد بهشت برين؟ جان ماست نکودار او را که بنگاه توست بدو شادمان جان آگاه توست عزيز است گر او، تو باشي عزيز و...
دوشنبه، 7 آذر 1390
وطن ما
نام وطن چه دلکش و زيباست جان بخش و دلفريب و دلاراست زان خوبتر دگر سخني نيست شيرين تر از تمام لغت هاست از بهر من شنيدن نامش بالاترين لذايذ...
دوشنبه، 7 آذر 1390
وطن را به جان دوست دار
چنين يادم دارم زآموزگار حکيم سخن گستر هوشيار طلب کرد روزي مرا نزد خويش بسي لطف کرد آن پسنديده کيش دُر درج فرهنگ و دانش بسفت به اندرزم اين...
دوشنبه، 7 آذر 1390
وطن دوستي
قصه گيسوي لعبتان طرازي از شب يلدا فزوده شد به درازي عمر گرانمايه، اي دريغ تلف شد در خم گيسوي لعبتان طرازي درد و دريغا که عاشقان وطن را عشق حقيقي...
دوشنبه، 7 آذر 1390
وصف البرز
خوشا کوه البرز و آن آبها خوشا پيچها و خوشا تابها زسنگي به سنگي سرازير بين چو پيلان لغزنده سيلابها چکد آب از سرخ گل بامداد چو از جام ياقوت،...
دوشنبه، 7 آذر 1390
مهر وطن
گر اعتلاي وطن، اي دل آرزو داري محقق است که رسم و رهي نکو داري کمر به خدمت ميهن ببند مردانه اگر شرافت و وجدان و آبرو داري نبي بگفت که: مهر...
دوشنبه، 7 آذر 1390
مرد ميدان وطن
در ره مام وطن آن کس که جانبازي کند بايد اول وطن خواهان هماوازي کند مرد ميدان وطن در عرصه پيکارها دست مي شويد زجان، آنگاه سربازي کند جوشن مردانگي...
دوشنبه، 7 آذر 1390
ماتنيم و وطن، جان
از مام خويشتن پسري پرسيد: مادر، مراد از وطن من چيست؟ من از وطن درست نمي دانم با من بگو که معني ميهن چيست؟
دوشنبه، 7 آذر 1390
گنجينه زبان
سزد که از دل و جان پاس آشيان داريم زحادثات جهانيش در امان داريم تن از تحمل ذلت به ننگ نسپاريم که از سلالة نام آوران نشان داريم وطن که بنگه...
دوشنبه، 7 آذر 1390
قله البرز
وه چه زيباست قله البرز در بر ديدگان بدين غايت روي يک تپه نشاط انگيز جلوه گر بينم اين بهين آيت برف پوشيده قسمتي از کوه چون پرندينه پوششي...
دوشنبه، 7 آذر 1390
فردوسي
بده ساقي، آن ارغواني نبيد که از هفت خوان خُم آمد پديد مگر زين کنم رخش شايستگي چو رستم به آيين بايستگي که ديو هوس را به بند آرم به مردي به خمّ...
دوشنبه، 7 آذر 1390
شهنامه چه مي گفت
اين دفتر دانايي، اين طرفه رهاورد، الهام خدايي ست که فردوسي توسي از جان و دل آن را بپذيرفت، با جان و دل خويش، بياميخت،
دوشنبه، 7 آذر 1390
شاعران ايران
جامي، اين برده سرايي تا چند؟ چون جرس هرزه درايي تا چند؟ چند بيهوده کني خوش نفسي؟ هيچ نگرفت دلت چون جرسي؟ ساز بشکست، چه افغان است اين؟ تار بگسست،...
دوشنبه، 7 آذر 1390
سلامي به اصفهان
خوشا خطه سرمه خيز صفاهان که در ديده خاکش کند توتيايي فلک تا ز انجم گشوده ست ديده نديده ست شهري بدين دلربايي سوي خود تواند کشيدن چو کاهم که...
دوشنبه، 7 آذر 1390
سعدي
سخن به نزد گرانقدر مردم هشيار عطيه اي ست شکوهنده و گران مقدار به پيشگاه خردمند مردم دريادل سخن عزيزتر آمد زگوهر شهوار سخن عطية والاي عالم بالاست...
دوشنبه، 7 آذر 1390
سرزمين دلاوران، ايران
اي وطن، از تو قلب پاک زمين اي تو والاتر از بهشت برين مظهر عشق و شور و عاطفه اي اي وفايت وفاي مام و بنين آنچه زيباست در جهان، در توست اي جمالت...
دوشنبه، 7 آذر 1390
رامسر، خاک بهشت
بگذر به رامسر که صفا بيني خاک بهشت و آب بقا بيني آنچ از بهشت و آب بقا گويند آنجا نظر گشاي که تا بيني هرجا که بنگري، اثري زيبا در کارگاه...
دوشنبه، 7 آذر 1390
ديوانه و جبه
بود آن ديوانه دل برخاسته برهنه مي رفت و خلق آراسته گفت: يا رب، جبه اي ده محکمم همچو خلقان دگرکن خرمم هاتفي آواز داد و گفت: هين آفتابي گرم...
دوشنبه، 7 آذر 1390