کار فرهنگي هنگام بنّايي
با برادرم - حسن - خدمت آقا محمود رسيديم. خسته نباشيدي گفت بابت فعاليتمان در مدرسه. نمي دانستم چه بگويم؟ او محمود بود و من، نوجوان حيران و غرق...
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
بايد الگوي خوبي باشيم
براي نمايش فيلم به کوهسرخ رفته بوديم. شب بود و هوا سرد. نمايش فيلم که تمام شد، ساعت به 12 رسيد. گفتيم صلاح نيست آن وقت شب بين جاده حرکت کنيم....
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
استفاده از موقعيت براي تعليم
کمي پايين تر، انواع و اقسام گناهان را رديف کرده و جلوي هر کدام را خالي گذاشته بود. اين برگه را تکثير کرده و به هر کدام از مربيان يک برگه داده...
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
ايجاد رابطه ي عاطفي و قلبي
شهيد ميرزايي عادت نداشت خيلي تذکر اخلاقي بدهد ولي با شيوه ي خاصّ خودش بچه ها را ترغيب به کارهاي عبادي مي کرد. تابستان بود. رفته بوديم ميدان مين...
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
99 درصد جاذبه، يک درصد دافعه
برادر حسن خيلي هواي نيروهايش را داشت، چه از جنبه ي روحي و چه از جهت جسمي مراقبشان بود، درست مثل يک پدر، آن روز صبح زود براي شناسايي حرکت کرديم....
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
تا مي تواني اطراف من نيا!
« همسرم از تهران به لشکر 28 سنندج منتقل شده بود. من دوست نداشتم به سنندج بروم و مي دانستم اگر به شوهرم بگويم که از نامجو کمک بگيرد، او اين کار...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
مسواک نشانه ي نظم و پاکيزگي است
شهيد قجه اي سعي مي کرد از ساعات کار به نحو احسن استفاده کند. او به نظم و انضباط توجّه بسيار داشت، و همين توجّه به نظم بود که از او در صحنه هاي...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
مقررات بايد رعايت شود
تازه آمده بودند. مي خواست از آنها بازديد کند. رفت سراغ نفر اوّل. فانسقه اش را کشيد. گفت: « خيلي شُله، فانسقه را همچين بايد محکم ببندي که دست...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
من گواهينامه ندارم
آن روز هم مثل هميشه با لبخندي مليح و دوست داشتني سراغم آمد. به صورت او خيره شدم و خنديدم: - « عموبهرام! بگو تا يادت نرفته. »
دوشنبه، 6 بهمن 1393
روحيه ي نظاميگري
در عمليّات کربلاي 5 به دليل تأخير عمليّات از سوي لشکر محمّد رسول الله و روح الله عمليّات را آغاز نکرديم. بچّه ها مي گفتند: چرا عمليّات شروع نمي...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
بايد از امام سرمشق بگيريم
راننده که گويي بيش از محمّد براي رسيدن عجله داشت پيچيد درخيابان يک طرفه تا راهش را نزديک کند. محمّد زد روي پايش و گفت: « چه خبره! داري گناه مي...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
خلاف قانون، حرام است
نشناخت علي را. جلو در اردوگاه نگهمان داشت. گفت: « ببخشيد برادر! کارت شناسايي تان لطفاً. » علي گفت: « همراهم نيست. » نگهبان گفت: « ببخشيد. برادر...
دوشنبه، 6 بهمن 1393
به زيارت سيدالشهدا ( عليه السلام ) نرفت!
در محوطه ي پادگان ملک آباد مشهد براي انجام کاري درخواست ماشين کرد. مسؤول موتوري او را نمي شناخت و گرفتن ماشين هم مستلزم طيّ مراحلي بود. لحظاتي...
يکشنبه، 5 بهمن 1393
از چهارچوب قانون خارج نشويد
وقتي مأموريّتي از طرف لشکر به گردان ما واگذار مي شد سيّد تمام همّ و غمّ خود را به کار مي گرفت تا به نحو احسن مأموريّت انجام گيرد. لذا قبل از...
يکشنبه، 5 بهمن 1393
تابع نظم و قانون نظام اسلامي هستيم
قبل از عمليّات بيت المقدس، تيپ 27 محمّد رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) در محوطه ي انرژي اتمي، در دارخوين مستقر بود. به دستور حاج احمد، تردّد...
يکشنبه، 5 بهمن 1393
از فرمانده اجازه نگرفته ام
نمي خواهم اسم ببرم و بگويم کي. باز ماجرا درباره ي يکي از فاميل هاي نزديک صيّاد بود. جواني بود که سرباز سپاه بود. از همه خدمت چندبار فرار کرده...
يکشنبه، 5 بهمن 1393
کلاه آهني يادتون نره!
قبل از عمليّات کربلاي پنج، از گيلان عازم اهواز بوديم، آقا مهدي از ناحيه ي مچ پا احساس درد شديدي مي کرد. وقتي خودشان اظهار تمايل کردند که به بيمارستان...
يکشنبه، 5 بهمن 1393
هميشه به حق خودت قانع باش
سه بار شد که اسباب هايمان بار کاميون، چند روز کنار خيابان ماند، تا کاميون مي رسيد به مقصد، از منطقه مي فرستادند دنبال او که « سريع خودت را برسان....
يکشنبه، 5 بهمن 1393
اينجا حساب برادري در کار نيست!
حاج حسن خيلي خاکي و بي شيله پيله بود. اصلاً مشخص نمي شد که ايشان فرمانده است. يکبار با هم رفتيم زاغه ي مهمّات، حاج حسن گفت: « آمار مهمات را بدهيد....
يکشنبه، 5 بهمن 1393
بهترين گردان در اطاعت پذيري
او انسان اهل تفکّري بود و هرچه را مي ديد و در جنگ رخ مي داد، يادداشت مي کرد. اين کار را به هيچ عنوان و در هر حالتي تعطيل نمي کرد و حتّي در اوج...
يکشنبه، 5 بهمن 1393