خداوند جهان و عشق آدم
الهي اي چراغ خانه ي دل توئي روشنگر کاشانه ي دل توئي دلدار مسکين دو عالم خداوند جهان و عشق آدم
شنبه، 28 اسفند 1395
خبری دست و پا کنم (رمضان)
آمد خبر که من خبري دست و پا کنم برقلب مرده ام شرري دست و پا کنم ماه خدا عيان شد و درمانده مانده ام در چشم کور يک قمري دست و پا کنم
شنبه، 28 اسفند 1395
خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی
شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی
شنبه، 28 اسفند 1395
حال سحر می‌خواهد
توبه از جرم وخطا،حال سحر مي خواهد خلوت نيمه ي شب اشك بصر مي خواهد وادي طور همين هيئت هر هفته ي ماست ديدن نور خدا اهل نظر مي خواهد
شنبه، 28 اسفند 1395
جمال يار
اى كه مى خواهى جمال بى مثال يار را در حريم دل چرا ره مى دهى اغيار را ديدن ناديده را عشق خودى ها حائل است
شنبه، 28 اسفند 1395
جدا نگردم
من آمدم دراین جا کز تو جدا نگردم از غیر بگسلم دل گرد خطا نگردم گسترده در مسیرم صد دام و دانه شیطان دستم بگیر یارب تا مبتلا نگردم
شنبه، 28 اسفند 1395
توكل
هر كه بر لطف خداى خود توكّل مى كند گر كشد بار غم عالم تحمّل مى كند بيمى از آتش مكن وقت توكّل چون خليل ز توكّل آتش نمرود هم گل مى كند
شنبه، 28 اسفند 1395
تو بینای منی
تو بینای منی من از تو کورم تو نزدیک منی من از تو دورم خطا دیدی عطا کردی هماره که لطف و رحمتت کرده جسورم
شنبه، 28 اسفند 1395
ترک خطا
يا رب به ما تو قدرت ترك خطا بده توفيق بندگى بدون ريا بده از بحر بى كرانه الطاف خويشتن بر آنچه لايقيم به ما اى خدا بده
شنبه، 28 اسفند 1395
توبه كردم
خم شدم از بار عصيان، بارالها توبه كردم گشتم از كرده پشيمان، بارالها توبه كردم نفس، سركش; حرص، غالب; فكر، اندك; وهم، افزون رفته ام دنبال شيطان،...
شنبه، 28 اسفند 1395
پشيمان آمدم
اين منم، بيدار، از هول گناه مى كنم، بر آسمان شب، نگاه اين منم، از راه دور افتاده اى رايگان، عمر خود از كف داده اى
شنبه، 28 اسفند 1395
پريشان روزگار
الهى! عاشقى شب زنده دارم چو مشتاقان زعشقت بيقرارم زكوى خويش نوميدم مگردان كه جز كوى تو اميدى ندارم
شنبه، 28 اسفند 1395
بى نوا
درى بگشا زرحمت يا الهى به روى بى پناه عذرخواهى نوازش كن تو بارى خسته اى را عنايت كن تو دل بشكسته اى را خداوندا زدوشم بار بردار
شنبه، 28 اسفند 1395
به چهارده معصوم
خدايا به اعزاز اين چند تن كه هستند فخر زمين و زمن به حق تو اى داور آب و خاك بدين چارده نام معصوم پاك
شنبه، 28 اسفند 1395
به نام آنکه نامش حرز جان‌هاست
به نام آنکه نامش حرز جان‌هاست ثنایش جوهر تیغ زبان‌هاست زبان در کام، کام از نام او یافت نم از سرچشمه‌ی انعام او یافت
شنبه، 28 اسفند 1395
به پناه آمده‌ايم
دردمندیم و به امید دوا آمده‌ایم مستمندیم و طلبکار شفا آمده‌ایم از در لطف تو نومید نگردیم که ما بینوایان به تمنای نوا آمده‌ایم
شنبه، 28 اسفند 1395
بگشاى راهى
چه سازم من چه گويم من الهى به سوى خود مرا بگشاى راهى نشد غير از گنه از من پديدار همه آثار ذلت شد نمودار زمن عزم گنه را دور گردان
شنبه، 28 اسفند 1395
بقا
لحظه اى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى از منيّت ها جدا شو تا منا پيدا كنى حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نيست سعى كن تا ارتباطى با خدا پيدا كنى
شنبه، 28 اسفند 1395
بریز باده و حالم خراب کن
ساقی بریز باده و حالم خراب کن یک جرعه در پیاله ما هم شراب کن ای آرزوی بندگی ات مانده بر لبم بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن
شنبه، 28 اسفند 1395
باغ سبز «هل اتى»
در ميان خارها راه خدا رفتن خوش است با پرخونين رهى بى انتها رفتن خوش است در ميان جاهليت هاى صد رنگ زمان با رسولان طريقت تا حرا رفتن خوش است
شنبه، 28 اسفند 1395