غصه و غم
بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته مانم آيا با كه گويم اين غم جانكاه...
يکشنبه، 20 تير 1395
فریاد یا زهرا
چنان پیچیده در نای زمان فریاد یا زهرا که داده خرمن هستی ما برباد یا زهرا سرت بادا سلامت ای گل گلزار پیغمبر که بلبل از غم گل از نفس افتاد یا زهرا
يکشنبه، 20 تير 1395
عزاى صادق آل پيمبرست
زين ماتمى كه چشم ملايك ز خون، ترست گويا عزاى صادق آل پيمبرست يا رب چه روى داده، كزين سوگ جانگداز خلقى پريش خاطر و دل‌ها پر آذرست
يکشنبه، 20 تير 1395
صبح محشر
عالم ز آه تیره‌تر از صبح محشر است خون جگر به دیده آل پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
يکشنبه، 20 تير 1395
شرح غم
صبا بگو به فاطمه شرح غم زمانه‌ام که خون ز جور دشمنان شد دل غمگنانه‌ام چنان که درب خانه‌ات سوخت در آتش ستم آتش کینه شعله ور گشته به درب خانه‌ام
يکشنبه، 20 تير 1395
شانه‌اش خم بود
همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود به روی شناه پیرش غم دو عالم بود میان صحن حسینیه دو چشمانش همیشه خاطره ظهر یک محرم بود
يکشنبه، 20 تير 1395
سال‌ها آب شدم
سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم
يکشنبه، 20 تير 1395
داغ صادق
داغ صادق شرر سینه‌ام افروخته کرد جگری سوخته یاد از جگر سوخته کرد جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود
يکشنبه، 20 تير 1395
داغ حضرت صادق
لبالب شد ز خون دل اياغ حضرت صادق دلم چون لاله مى‌سوزد ز داغ حضرت صادق چو در خاك مدينه زائرش منزل كند از جان به هرجا اشك مى‌گيرد سراغ حضرت صادق
يکشنبه، 20 تير 1395
تیر غم
ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت چو جد خویش علی سال‌ها به خانه نشاند ز دیده‌ام همه شب اشک دانه دانه گرفت
يکشنبه، 20 تير 1395
به غمزه‌ای نظرت صد مه و ستاره کشید
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید
يکشنبه، 20 تير 1395
بنال ای دل
بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند که در دانشگه هستی بزرگ استاد را...
يکشنبه، 20 تير 1395
باز گرفته دلم برای مدینه
باز گرفته دلم برای مدینه باز نشسته دلم به پای مدینه شکر خدا عاشق دیار حبیبم شکر خدا که شدم گدای مدینه
يکشنبه، 20 تير 1395
اميد كار
تا آن زمان كه در تو نباشد اميد كار بهبود كار خويش ز گردون طمع مدار دستى بزن به دامن همت ز جاى خيز تا كى به گوشه‌اى بنشينى اميدوار
يکشنبه، 20 تير 1395
از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
از سوز زهر آب شد از پای تا سرم با اشک هم قدم شده ساعات آخرم پایم به سوی قبله، لبم غرق خون شده دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم
يکشنبه، 20 تير 1395
یاری رسد
باشد كه روزگاري، ياري رسد ز ياري بر جانب محبان، چون افتدش گذاري دل‌خسته و حزينم، لختي خوشي نبينم يار دلم بود غم، هر جا به هر دياري
يکشنبه، 13 تير 1395
یاد زما می‌کردی
کاش از لطف شبی یاد ز ما می‌کردی یاد از عاشق افتاده ز پا می‌کردی کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده با نگاه ملکوتی تو دوا می‌کردی
يکشنبه، 13 تير 1395
همه هست آرزويم
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟! به کسى جمال خود را ننموده‏اى و بینم همه جا به هر زبانى، بود از تو...
يکشنبه، 13 تير 1395
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خون‌جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟
يکشنبه، 13 تير 1395
هديه خدايى!
طاووس كبريايى! اى هديه خدايى! تو ديدنى‏ترينى، اى ديدنى، كجايى؟ هر ديده مست راهت، غمديده در پناهت خشكيده ياس عالم در حسرت جدايى
يکشنبه، 13 تير 1395