نویسنده: محمدحسن بروشکی
به اهتمام: فرجالله عفیفی
به اهتمام: فرجالله عفیفی
اثبات بیاعتباری کتاب اقدس (قسمت هشتم)
در کتاب اقدس میخوانیم:
«لا یحقّق الصّهار الّا بالامهار قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالاً من الذّهب الابریز و للقری من الفضّة و من اراد الزّیادة حرّم علیه ان یتجاوز عن خمسة و تسعین مثقالاً کذلک کان الامر بالعزّ مسطوراً»
ترجمه:
«زناشوئی صدق نمیکند، مگر به مهریه مقرر شده. از برای شهرها نوزده مثقال زر ناب، و از برای دهات نوزده مثقال سیم [نقره]. کسی که بخواهد زیاد نماید، حرام است بر او که از 95 مثقال تجاوز کند. چنین بوده است فرمان، به گرامی نوشته شد.»
اگر تاکنون سعادت بشر نقص و کسری داشت، به وسیلهی این به اصطلاح آیه و حکم زناشوئی رفع و تکمیل گردید. و دیگر جای هیچگونه نگرانی نیست!
اولاً بهاء زناشوئی را بدون مهریه باطل دانسته.
ثانیاً بین زنان و دوشیزگان شهری و دهاتی تفاوت فاحش - به اندازه تفاوت زر و سیم - قائل شده.
ثالثاً مهریه را حداقل نوزده و حداکثر نود و پنج مثقال تعیین نموده است. شهری زر و دهاتی سیم.
ولی باید دید و فهمید که چرا زناشوئی بدون مهریه صدق نمیکند؟ زناشوئی یعنی همسری و شرکت زن و مردی که مادامالعمر طی مراحل زندگی به اتفاق و کمک همدیگر، سعادت زندگی خود را تأمین نمایند. به علاوه با رفع مشکلات زندگانی نتیجه طبیعی و مقصود غائی که عبارت از تناسل و تولید مثل است، حاصل شود. با این تعریف هر گاه شرایط زناشوئی هر قدر سهل و آسان باشد، بهتر نیست؟ تا هر جوان و دوشیزه که به سن رشد و بلوغ رسیدند، با آسانی بتوانند ازدواج نمایند، و در اداره امور زندگی خود و تکثیر نسل بکوشند؟ نه آنکه سد بزرگی در برابر زناشوئی ایجاد کنند، که بسیاری از مردم، بلکه نود درصد جوانان شهری از این عمل طبیعی بازمانند. زیرا تهیه حداقل زر که نوزده مثقال است، شاید برای اکثریت جوانان شهری میسر نباشد. در این صورت طبق حُکم حسینعلی نوری بهاء طبقهای که اکثریت ملت را تشکیل میدهند، باید از زناشوئی چشم بپوشند، و ازدواج را فقط به طبقه ممتازه (ثروتمندان) واگذارند. با تعریفی که برای زناشوئی نمودیم، مهریه چه معنی دارد؟ مگر دوشیزه یا زن کالای بازرگانی است که در برابر زر و سیم [نقره] خریدو فروش شود؟
دو نفر زن و مرد یا دختر و پسر که خواستند در زندگی شریک شوند و بدین وسیله مصائب زندگانی را برطرف ساخته، سعادتمند گردند، هر چه دارند متعلق به هر دو ایشان است؛ پس تأدیه پول چه معنی دارد؟! که بدون آن زناشوئی صدق نکند در قرن بیستم که بهاء ادعای خدائی میکند، ملتهای دنیا خیلی از این مطالب را دریافته و راههای آسانتر و سادهتر پیدا کردهاند؛ زیرا به اهمیت ازدواج و کثرت نسل پی بردهاند. برای پسر و دختر ازدواج کننده، جایزهها و امتیازات قائل شدند که مردم به زناشوئی و کثرت نسل تشویق شوند؛ نه آنکه خار راه شوند و مانع ازدواج گردند. از اینها گذشته، کدام آدم عاقل بین یک ملت به عنوان شهری و دهاتی تبعیض قائل میشود؛ آن هم در احکام اجتماعی؟! چرا مهریه دوشیزه شهری زر و دوشیزه دهاتی سیم [نقره] باشد؟ به چه منظوری چنین ابتکاری نمودهاند؟ شاید از نظر فقر دهاتیان و ثروتمندی شهریان به چنین امر عجیبی تفوه [تحقیر] کردهاند،که آن هم مُسلم نیست. بلکه شاید برعکس باشد. اصولاً در احکام و قوانین اجتماعی، تبعیض قائل شدن غلط است. بدین ماند قانونی وضع کنند که در هر عصر و زمانی ارزش آن قابل تغییر باشد. چنانکه یک مثقال زر در زمان بهاء شاید بیش از ده ریال ارزش نداشته و امروز پانصد ریال ارزش یافته؛ یعنی بهای دوشیزه امروزی نسبت به زمان بهاء پنجاه برابر ترقی کرده، و شاید در آینده بیش از این هم ترقی کند!!
اصولاً زناشوئی در نظر بهاء غیر از تعریفی است که ما نمودیم. در نظر او زناشوئی، فقط برای شهوترانی بوده و به همین نظر دوشیزگان شهری را دلرباتر و طنازتر و برای تعیّش مناسبتر و شایستهتر از دوشیزگان دهاتی تشخیص داده، و ارزش بیشتری برای آنان قائل شدهاند. چنین خدا و چنین احکامی، چنین نظریه هم درباره زناشوئی سزاوار است!
«بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی!»
منبع مقاله :
بروشکی، محمدحسن، (1389) اثبات بیاعتباری کتاب اقدس: احکام بهائیت، تهران: راه نیکان، چاپ اول
در کتاب اقدس میخوانیم:
«لا یحقّق الصّهار الّا بالامهار قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالاً من الذّهب الابریز و للقری من الفضّة و من اراد الزّیادة حرّم علیه ان یتجاوز عن خمسة و تسعین مثقالاً کذلک کان الامر بالعزّ مسطوراً»
ترجمه:
«زناشوئی صدق نمیکند، مگر به مهریه مقرر شده. از برای شهرها نوزده مثقال زر ناب، و از برای دهات نوزده مثقال سیم [نقره]. کسی که بخواهد زیاد نماید، حرام است بر او که از 95 مثقال تجاوز کند. چنین بوده است فرمان، به گرامی نوشته شد.»
اگر تاکنون سعادت بشر نقص و کسری داشت، به وسیلهی این به اصطلاح آیه و حکم زناشوئی رفع و تکمیل گردید. و دیگر جای هیچگونه نگرانی نیست!
اولاً بهاء زناشوئی را بدون مهریه باطل دانسته.
ثانیاً بین زنان و دوشیزگان شهری و دهاتی تفاوت فاحش - به اندازه تفاوت زر و سیم - قائل شده.
ثالثاً مهریه را حداقل نوزده و حداکثر نود و پنج مثقال تعیین نموده است. شهری زر و دهاتی سیم.
ولی باید دید و فهمید که چرا زناشوئی بدون مهریه صدق نمیکند؟ زناشوئی یعنی همسری و شرکت زن و مردی که مادامالعمر طی مراحل زندگی به اتفاق و کمک همدیگر، سعادت زندگی خود را تأمین نمایند. به علاوه با رفع مشکلات زندگانی نتیجه طبیعی و مقصود غائی که عبارت از تناسل و تولید مثل است، حاصل شود. با این تعریف هر گاه شرایط زناشوئی هر قدر سهل و آسان باشد، بهتر نیست؟ تا هر جوان و دوشیزه که به سن رشد و بلوغ رسیدند، با آسانی بتوانند ازدواج نمایند، و در اداره امور زندگی خود و تکثیر نسل بکوشند؟ نه آنکه سد بزرگی در برابر زناشوئی ایجاد کنند، که بسیاری از مردم، بلکه نود درصد جوانان شهری از این عمل طبیعی بازمانند. زیرا تهیه حداقل زر که نوزده مثقال است، شاید برای اکثریت جوانان شهری میسر نباشد. در این صورت طبق حُکم حسینعلی نوری بهاء طبقهای که اکثریت ملت را تشکیل میدهند، باید از زناشوئی چشم بپوشند، و ازدواج را فقط به طبقه ممتازه (ثروتمندان) واگذارند. با تعریفی که برای زناشوئی نمودیم، مهریه چه معنی دارد؟ مگر دوشیزه یا زن کالای بازرگانی است که در برابر زر و سیم [نقره] خریدو فروش شود؟
دو نفر زن و مرد یا دختر و پسر که خواستند در زندگی شریک شوند و بدین وسیله مصائب زندگانی را برطرف ساخته، سعادتمند گردند، هر چه دارند متعلق به هر دو ایشان است؛ پس تأدیه پول چه معنی دارد؟! که بدون آن زناشوئی صدق نکند در قرن بیستم که بهاء ادعای خدائی میکند، ملتهای دنیا خیلی از این مطالب را دریافته و راههای آسانتر و سادهتر پیدا کردهاند؛ زیرا به اهمیت ازدواج و کثرت نسل پی بردهاند. برای پسر و دختر ازدواج کننده، جایزهها و امتیازات قائل شدند که مردم به زناشوئی و کثرت نسل تشویق شوند؛ نه آنکه خار راه شوند و مانع ازدواج گردند. از اینها گذشته، کدام آدم عاقل بین یک ملت به عنوان شهری و دهاتی تبعیض قائل میشود؛ آن هم در احکام اجتماعی؟! چرا مهریه دوشیزه شهری زر و دوشیزه دهاتی سیم [نقره] باشد؟ به چه منظوری چنین ابتکاری نمودهاند؟ شاید از نظر فقر دهاتیان و ثروتمندی شهریان به چنین امر عجیبی تفوه [تحقیر] کردهاند،که آن هم مُسلم نیست. بلکه شاید برعکس باشد. اصولاً در احکام و قوانین اجتماعی، تبعیض قائل شدن غلط است. بدین ماند قانونی وضع کنند که در هر عصر و زمانی ارزش آن قابل تغییر باشد. چنانکه یک مثقال زر در زمان بهاء شاید بیش از ده ریال ارزش نداشته و امروز پانصد ریال ارزش یافته؛ یعنی بهای دوشیزه امروزی نسبت به زمان بهاء پنجاه برابر ترقی کرده، و شاید در آینده بیش از این هم ترقی کند!!
اصولاً زناشوئی در نظر بهاء غیر از تعریفی است که ما نمودیم. در نظر او زناشوئی، فقط برای شهوترانی بوده و به همین نظر دوشیزگان شهری را دلرباتر و طنازتر و برای تعیّش مناسبتر و شایستهتر از دوشیزگان دهاتی تشخیص داده، و ارزش بیشتری برای آنان قائل شدهاند. چنین خدا و چنین احکامی، چنین نظریه هم درباره زناشوئی سزاوار است!
«بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی!»
منبع مقاله :
بروشکی، محمدحسن، (1389) اثبات بیاعتباری کتاب اقدس: احکام بهائیت، تهران: راه نیکان، چاپ اول
/ج