نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
(14 فوریه 1844- 7 فوریه 1944)
زندگی نامه
رابرت اِزرا پارک، جامعهشناس شهری و از چهرههای برجسته در تاریخ اولیه جامعهشناسی در آمریکا و مکتب جامعهشناسی شیکاگو است.ابرت ازرا پارک راه عادی و معمول یک جامعه شناس دانشگاهی را دنبال نکرد- تحصیلات لیسانس، فوق لیسانس، دکترا و استادی. به جای آن قبل از آنکه در سنین بالا جامعه شناس شود، مشاغل گوناگونی را تجربه کرد. پارک با آنکه کارش را در جامعه شناسی دیر شروع کرد، تأثیر عمیقی بر جامعه شناسی بویژه نظریه آن گذاشت. تجارب متعدد پارک جهت گیری غیر معمولی نسبت به زندگی به او بخشیده بود که همین به او کمک کرد تا به مکتب شیکاگو، نظریه کنش متقابل نمادین و سر انجام، بخش مهمی از جامعه شناسی، شکل بخشید.
پارک در ١۴ فوریه ١٨4۴ در هاروی ویل پنسیلوانیا دیده بر جهان گشود. به عنوان پسر یک بازرگان مرفه در شهر ردوینگ مینهسوتا در غرب میانه آمریکا پرورش یافت، در همانجا دبیرستان و دانشگاه رفت، و با وجود مخالفت پدرش برای تحصیل به دانشگاه مینهسوتا رفت. اما پس از یک سال این دانشگاه را ترک کرد و دانشگاه میشیگان را برای ادامه تحصیل برگزید و در دوره دانشجویی اش در دانشگاه میشیگان با شماری از اندیشمندان بزرگ آشنا شد. در آنجا تحت تأثیر افکار جان دیویی و فرانکلین فورد قرار گرفت. گرچه او از افکار به هیجان می آمد، اما سخت احساس می کرد که به کار در جهان واقعی نیاز دارد . پارک پس از فارغالتحصیل شدن از ۱۸۸۷، به این نتیجه رسید که بجای حرفه تجارت پدرش، علاقه دارد تا به روزنامهنگاری و گزارشگری در روزنامه بپردازد که با روحیات اصلاحگرایانهاش بیشتر سازگاری داشت و همین خود فرصت تماس با جهان واقعی را به او داد. از ۱۸۸۷ تا ۱۸۹۸ برای روزنامههای مینهسوتا، دترویت، دِنور، نیویورک و شیکاگو کار کرد. او بهزودی این وظیفه خاص را بهعهده گرفت که طی یک رشته مقالات، گزارش دقیقی از مسائل شهری را ارائه کند. روزنامهنگاری او را به سمت مسائل شهری سوق داد در کارهای تحقیقی پارک در زمینه جامعهشناسی شهری از همین تجربههای روزنامهنگاری سرچشمه میگیرند.
او بویژه بررسی و" تعقیب قمارخانه ها و لانه های اعتیاد" را دوست داشت . پارک زندگی شهری را با یک نوع تشریح زنده توصیف می کرد. پارک به میان میدان تحقیق می رفت، مشاهده و تحلیلش می کرد و سرانجام، مشاهداتش را به نگارش در می آورد. در واقع او اساساً همان نوع تحقیقی را انجام می داد که که بعد به صورت یکی از شاخص های مکتب شیکاگو درآمد ، یعنی مردم نگاری شهری با کاربرد فنون مشاهده مشارکت آمیز.
هرچند که توصیف دقیق زندگی اجتماعی همچنان به عنوان یکی از علایق پارک باقی ماند، اما او به تدریج از کار روزنامه نگاری سرخورد ، زیرا این کار نیازهای صمیمانه و از همه آن مهمتر ، نیازهای فکری اش را برآورده نمی ساخت. وانگهی کار روزنامه نگاری را در بهبود جهان مؤثر نمی دید ، در حالی که به اصلاحات اجتماعی سخت علاقه مند بود. در ۱۸۹۴ با دختر یک وکیل سرشناس میشیگان به نام کلارا کاهیل ازدواج کرد و از او صاحب چهار فرزند شد. چهار سال بعد یعنی در سال 1898 ، به سن سی و چهار سالگی کار روزنامه نگاری را رها کرد و برای ادامه تحصیل در فلسفه به دانشگاه هاروارد رفت تا تجربیاتش را با دانش و علم تکمیل کند و دانش تجربیاش را در زمینه چگونگی شکلگیری اخبار گسترش دهد. همچنین دیدگاهی به دست آورد که این تجریبات را به زبان دقیق علمی توصیف کند. زیرا امیدوار بود که از این طریق درباره ماهیت و کارکرد آن نوع دانشی که اخبارش میخوانیم آگاهی بیشتری یابد. وانگهی، او میخواست یک دیدگاه اساسی بهدست آورد تا از آن طریق بتواند رفتار جامعه تحت تاثیر اخبار را به زبان دقیق و کلی علم، توصیف کند
در هاروارد روانشناسی و فلسفه خواند و یکسال در آنجا ماند اما بعد تصمیم گرفت به آلمان برود ، زیرا آلمان در آن زمان مهد حیات فکری جهان بود. به دانشگاه برلین رفت و در برلین با گئورک زیمل روبرو شد که تأثیر ژرفی بر جامعه شناسی پارک گذاشت و وی تحت تأثیر سخنرانیهای جورج زیمل قرار گرفت. درسهای زیمل تنها آموزش رسمی او در جامعهشناسی بود. در برلین تحت تأثیر رساله جامعهشناس روس، کیستیاکوفسکی قرار گرفته بود که درباره منطق علوم اجتماعی و تحت عنوان جامعه و فرد در سال ۱۸۹۹ نوشته شده بود. به استراسبورگ و سپس هایدلبرگ رفت و در سال 1904 زیرنظر ویلهلم ویندلباند رساله دکترایش را تحت عنوان «توده و جمهور مردم» نوشت. بعد به هاروارد بازگشت و قسمت آخر رسالهاش را نوشت و مدت یک سال در فلسفه این دانشگاه سمت دستیاری داشت. او از قبول یک شغل آموزشی تابستانی در دانشگاه شیکاگو سرباز زد و از دانشگاه رو برگرداند همچنان که پیش از آن کار روزنامه نگاری را رها کرده بود. بنابراین پارک به دلیل دلزدگی از جهان دانشگاهی، دانشگاه را رها کرد و به روزنامهنویسی بازگشت تا به مسائل جهان اجتماعی و مردم، خصوصاً مسائل سیاهپوستان که جزو حادترین مسائل اجتماعی آمریکا بود بپردازد. وی تصمیم گرفت به جهان انسانهای معمولی باز گردد. او شرکت فعالانه در امور اجتماعی و تحلیل و توصیف اجتماعی را بر تدریس در دانشگاه ترجیح داد. در این مقطع از زندگی بود که با بوکر تی. واشینگتون رئیس مؤسسه توسکهجی آشنا شد و مدت نه سال منشی غیررسمی و همراه او در سفرهایش شد و به مسائل سیاهان در آفریقا پرداخت.
نیاز پارک به سهیم شدن در بهبود اجتماعی، وادارش ساخت که منشی و سخنگوی انجمن اصلاحات کنگو گردد. این انجمن برای آن برپا شده بود تا به تخفیف فجایع و استثماری که در آن زمان در کنگوی بلژیک اتفاق می افتاد، کمک کند. در این دوره با بوکر، تی، واشینگتون رئیس مؤسسه توسکه جی آشنا شد و به قضیه بهبود زندگی آمریکاییان سیاه پوست علاقه مند گردید. او منشی واشینگتون شد و در فعالیت های مؤسسه توسکه جی نقشی تعیین کننده داشت . در 1912 ، با ویلیام تامس، جامعه شناس شیکاگویی که در مؤسسه توسکه جی سخنرانی داشت، آشنا شد. در ۱۹۱۴ پارک به پیشنهاد ویلیام توماس پذیرفت که در گروه جامعهشناسی دانشگاه شیکاگو یک دوره تابستانی درسی در مورد «سیاهپوستان آمریکا» را برای گروه کوچکی از دانشجویان فوق لیسانس ارائه دهد. این درس با استقبال روبرو شد و پارک آن را در سال بعد با حضور دو برابر دانشجویان سال قبل ارائه داد . او پس از مدتی بهعنوان عضو ثابت گروه جامعه شناسی، به دانشگاه شیگاگو پیوست و با گذشت ده سال رئیس آن شد. و تا سال 1936 در آنجا تدریس کرد. پارک به تدریج راهش را به سوی عضویت تمام وقت در مدت تقریباً بیست سالی که عضو آن دانشگاه شیکاگو بود، در شکل گیری جهتگیری گروه جامعه شناسی این دانشگاه نقشی اساسی داشت. در این دوره بود که پارک علاقهاش به مسائل شهری را وارد دانشگاه کرد و دانشجویان را تشویق به تحقیق و توجه به مسائل شهری کرد. او در شورای تحقیقات علوم اجتماعی و چند جامعه علمی دیگر عضویت داشت و نخستین رییس اتحادیه شهری شیکاگو نیز بود. مهمترین اثر پارک، کتاب «پیشدرآمدی بر علم جامعهشناسی» است که با همکاری ارنست برژس در ۱۹۲۱ ارائه شد و یکی از مهمترین کتابهای درسی درباره تاریخ اولیه جامعهشناسی آمریکا شناخته میشود. پارک حتی بعد از بازنشستگی از دانشگاه شیکاگو همچنان به همکاری علمی با دانشجویان ادامه داد و در دانشگاه نَشویل تنسی تا هشتاد سالگی به آموزش و راهنمایی دانشجویان در فعالیتهای تحقیقاتیشان ادامه داد. در هفتم فوریه ۱۹۴۴، یک هفته پیش از رسیدن به هشتاد سالگی در نَشویل تنسی در گذشت.
زمینه فکری
پارک در بحث از دوران دانشجوییاش در میشیگان، تنها از یک شخصیت دانشگاهی، یعنی "جان دیویی" یاد میکند. دیویی در شکلگیری جهانبینی کلی پارک بسیار مؤثر بود. او پارک را با سنت خوشبینی مترقیانه، شور دموکراتیک و فلسفه عملگرا آشنا ساخته بود.در دانشگاه هاروارد، وی بیشتر تحت تعلیم رویس و جیمز قرار گرفت. نفوذ زیمل و تونیس بر ذهن پارک با آشنایی تصادفی او با کار جامعهشناس نهچندان معروف روسی، بوگدان کیستیاکوفسکی، تقویت شد. پارک در نظرهایش، بهویژه راجع به بومشناسی، کاملاً تحت تأثیر داروین بود.
آثار
پارک نویسنده چندان پرکاری نبود. الزورث فاریس میگفت؛ پارک ترجیح میدهد «دیگران را به نوشتن ده کتاب تشویق کند اما خودش برای نوشتن حتی یک کتاب هم وقت تلف نکند.» پارک بهجز رساله دکترایش، تنها یک کتاب را مستقلاً در 1922 منتشر کرد، بهنام "فشار مهاجران و چگونگی نظارت بر آن". او این کتاب را در نتیجه خیانتها و ناسپاسیهای مهاجران اروپایی به آمریکا و نیز ورود آمریکاییها در سال 1917 به جنگ جهانی اول نوشت. کارهای او بیشتر در یک رشته مقالات مؤثر و پیشدرآمدهایی گنجانده شدهاند که او بر کتابهای دانشجویانش نوشته بود. این آثار پراکنده در یک کتاب سهجلدی تحت عنوان "نوشتههای گردآوری شده" منتشر شدهاند.او بهواسطه کتاب "مقدمهای بر علم جامعهشناسی" (1924) که با همکاری ارنست برگس نوشته بود، در نظر محققان بهعنوان فردی برتر شناخته شد.
بهترین راه نمایش کیفی کارها و نوشتارهای پارک نمونههایی از مقالههای او تحت عنوان "جامعهشناسی خبر" است که نخستینبار در مجله جامعهشناسی آمریکا منتشر شد و پس از آن بهصورت فصل کتابی مجزا تحت عنوان "خبر بهمثابه شکلی از دانش" چاپ گردید.
رهیافت کلی پارک
پارک بیشتر در ارتباط با تحقیق اجتماعی مطرح بود تا نظریه جامعهشناسی. مکتب شیکاگو به رهبری پارک حوزه جدید جامعهشناسی را بهعنوان یک گزارش تجربی معرفی کرد که عاری و فاقد از ارزشها و کاربردهای اجتماعی بود. در این حوزه جدید مردها در رأس بودند و این گرایش در مقابل نظریات "تکاملی داروین" و "تعاملگرایی" گئورگ زیمل، موضعگیری خود را ادامه میداد.پارک جامعهشناسی را بهعنوان "علم رفتار جمعی" تعریف کرده است و بدینسان، جامعهشناسی یک دیدگاه و روش برای بررسی فراگردهایی است که افراد به درون آنها کشیده و وادار میشوند تا در قالب یک نوع وجود منسجمی که ما جامعهاش میخوانیم، با یکدیگر همکاری کنند.
محور اصلی جامعهشناسی پارک، آگاهی از اینکه جهان مدرن از طریق مهاجرت انبوه، گروههای نژادی و قومی فراوانی را از اطراف جهان گرد هم آورده است که به کشورهایی در مرکز نظام نوین اقتصاد جهانی بهویژه آمریکا مهاجرت کردهاند. پارک تصور میکرد که چون مدرنیته سنتها را ریشهکن میکند، اهمیت نژاد کاسته میشود و طبقه مهمتر میشود. این ممکن بود به آنچه پارک در موارد گوناگون "تضعیف روحیه" یا "در هم ریختگی شخصی" مینامید منجر شود. در رابطه با نژاد، سازه اجتماعی، پارک اصرار میکرد که رنگینپوستان را باید برحسب عوامل فرهنگی درک کرد، نه عوامل زیستشناختی.
پس می توان گفت؛ رابرت ازرا پارک یک جامعه شناس شهری امریکایی بود، یکی از بنیانگذاران مکتب جامعه شناسی شیکاگو، که به معرفی و توسعه حوزه بوم شناسی انسانی پرداخت.
همان طور که قبلاً اشاره شد، رابرت پارک کارش را به عنوان یک گزارشگر برای روزنامه هایی در شهرهای مینیا پولیس، دیترویت، دنور، نیویورک، و شیکاگو آغاز کرد، یک رویارویی با روزنامه نگاری که کار آینده اش را در جامعه شناسی تحت تأثیر قرار داد.
پارک به عنوان یک دانشجوی دوره کارشناسی در میشیگان، تحت نظر جان دیوئی تحصیل کرد، وی پارک را به فرانکلین فورد معرفی نمود. پارک و فورد روزنامه ای را به نام "اخبار اندیشه ها" (The Thought News) ، به عنوان تلاشی برای ثبت نظرات عمومی طراحی کردند که بسیار شبیه روزنامه های بازرگانی به درج نوسانات بازار سهام می پرداخت.
پارک در میان آفریقایی ها و آمریکایی- آفریقایی ها کار کرده است، در ابتدا به عنوان یک روزنامه نگار جنجالی به افشای سوء استفاده شاه لئوپولد از مردم بلژیکی کنگو پرداخت و بعدها نیزبه عنوان دستیار بوکرتی (بوکرتالیافرو واشنگتن- Booker Taliaferro Washington - یک مربی، نویسنده، خطیب، و رهبر سیاسی بود) شد. بوکرتی واشنگتن در مؤسسه Tuskegee به عنوان بخش مهمی از زندگی پارک و به عنوان استاد و محقق در شیکاگو، باقی ماند. پارک احساس می کرد که او در حال مشاهده "فرایند تاریخی که بوسیله تمدن، نه فقط در اینجا بلکه هرکجا، تکامل یافته، تصویری در زمینه دوره ای از نفوذ یک حلقه وسیعی از نژادها و مردم" است.
رابرت پارک در سال 1914 به شیکاگو، دانشکده جامعه شناسی و انسان شناسی رفت و تجربه ذهنی را برای مطالعه پدیده تعامل و رفتارجمعی بدست آورد. شیکاگو مانند هر شهر بزرگ دیگری، تمدن فشرده ای در درون یک منطقه جغرافیایی کوچک بود اما تنوع و گوناگونی آن بکرو دست نخورده باقی مانده بود. پارک می نویسد:
شهر یک موقعیت ذهنی، یک کالبدی ازآیین و سنت ها، نگرش های سازماندهی شده و نیزگرایش هایی است که به صورت فطری در این سنت وجود دارد. به عبارت دیگر، شهر تنها یک مکانیسم فیزیکی و ساختاری تصنعی نیست. شهر دربرگیرنده فرایندهای حیاتی مردمی است که آن را می سازند، شهر محصول طبیعت به ویژه طبیعت و فطرت انسان است.
به نظر پارک، مفهوم خاص فردی، اهداف، و موقعیت ها همه در تنوع اشکال جامعه شرکت دارند؛ که این فرم ها در مفاهیم علوم اجتماعی می توانند درک شوند. او در ترسیم جامعه شناسی به دور ازمقررات وغالباً تحلیل تجویزی جامعه در جهت یک روش شناسی عینی مؤثر بود. این انجام نشد، با وجود این، پارک از کنار گذاشتن روش های قبلی به منظور مداخله فعالانه و اصلاح جامعه حمایت کرد، و او خودش در این امر تلاش هایی را داشت. او برای اجتناب ازرویکرد بازدارنده از دیگران انتقاد می کند و بر مفهوم"نسبیت نظام اخلاقی" که در کار جان دیویی و جورج هربرت مید به صورت مطلق بود در این زمینه تأکید می نماید.
مکتب جامعه شناسی شیکاگو تحت نظر پارک، ارنست برگس و لوئیس رایت رشد پیدا کرد و مشهور شد. پارک یک اساس تئوریک به منظور مطالعه سیستماتیک جامعه ساخت. تأثیر او به عنوان یک استاد بر اساس لیستی از محققان قابل توجه که تحت نظر او تحصیل می کردند، شامل فرانکلین فریزر، چارلز جانسون، ادگار تامپسون(Edgar T. Thompson)، برون(W. O. Brown) لوئیس رایت (Louis Wirth)، اورت هیوز(Everett C. Hughes)، وهلن هیوز(Helen MacGill Hughes) ثابت و آشکار شده بود.
تأثیرات پارک
تأثیرات پارک از طریق نوشته ها، از طریق سخنرانی ها ، رساله دکترا ، تربیت دانشجویان بود.پژوهش های ارتباطی پارک
پارک به عنوان اولین نظریه پرداز ارتباط جمعی شناخته شده است او ارتباطات را به عنوان یک فراگرد اجتماعی روان شناختی تعریف می کند که از طریق آن فرد قادر می شود در پاره ای از موارد برخی رفتارها و نقطه نظرات سایرین را تشخیص دهد پارک می گوید:ارتباطات فراگردی است که در آن یک اصل اخلاقی و منطقی جانشین یک اصل فیزیولوژیکی و غریزی می شود. از نظر پارک ارتباطات راه حل مناسبی برای حل مشکلات اجتماعی شهر بوده علیرغم مطالب یاد شده باید گفت ارتباطات کانون اصلی مطالعات پارک و همکارانش نبوده است.
منابع تحقیق :
1. كوزر، لوئیس،1373، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: علمی، چاپ پنج.
2. ریتزر، جورج،1380، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
3. کرایب، یان،1378،نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس، تهران: نشر آگه.
4. کیویستو، پیتر،1378، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
5. هینکل، رسکو و گیسیلا هینکل،1384، تکوین جامعهشناسی نوین، ترجمه عباس محمدی اصل، رشت، حقشناس، چاپ اول.
6. راجرز،اورت میچل،1387، تاریخ تحلیلی علم ارتباطات، ترجمه غلامرضا آذری،تهران: فرهنگ معاصر،چاپ اول.