نظريه جامعه شناختي مبادله (1)

در تاريخ علم جامعه شناسي تعبير و برداشت هاي گوناگوني تحت عنوان نظريه مبادله قابل رؤيت است. در ميان مردم شناسان (از قبيل فريزر و مالينوفسکي) و جامعه شناساني چون اسپنسر، لوي اشتراوس، و مارسل موس،
شنبه، 4 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نظريه جامعه شناختي مبادله (1)
  نظريه جامعه شناختي مبادله (1)

نويسنده: زینب مقتدایی


منبع: راسخون

در تاريخ علم جامعه شناسي تعبير و برداشت هاي گوناگوني تحت عنوان نظريه مبادله قابل رؤيت است. در ميان مردم شناسان (از قبيل فريزر و مالينوفسکي) و جامعه شناساني چون اسپنسر، لوي اشتراوس، و مارسل موس، برداشتي از نظريه مبادله ديده مي شود. برداشت مردم شناسان و جامعه شناسان اروپايي بيشتر مبتني بر اصالت جامعه و ديد جمعي بوده است. هومنز به عنوان مؤسس نظريه مبادله، طرح جديدي از نظر مبادله در جامعه شناسي امريکايي داشته است. او از دريچه ي جامعه شناسي رفتاري به مطالعه مبادله با تأکيد بر فردگرايي در مقابل جمع گرايي پرداخته است.
نظريه مبادله در مقابل نظريه ساخت گرايي، کارکردگرايي ساختي و مارکسيسم مطرح شده و به پاسخ گويي مشکلات جامعه امريکايي پرداخته است. به طورکلي نظريه مبادله اجتماعي فردگرايانه هومنز، در مقابله با ديدگاه و نظريه مبادله اجتماعي جمع گرايانه قرار دارد. نظريه مبادله در آثار تحولات اجتماعي، پيدايش نظريه هاي جديد، انتقادات وارد بر آن و مشارکت افرادي چون پيتر بلاو و امرسون به اشکال گوناگون مطرح گرديده است.

نظریه مبادله

نظریه مبادله بر آن است تا بوسیله مبادله (مبادله اعم ازمبادله اشیاء ملموس و غیر ملموس مانند مبادله احساسات، ارزش ها، تکریم، علاقه، همکاری وتأیید) به عنوان مبنای برای نظم اجتماعی بپردازد. پس همان طور که از واژه مبادله استنباط می شود، مبادله اعیان یا احساس های با ارزش بین افراد به عنوان مبنایی برای نظم اجتماعی توجه دارد. نظریه مبادله از زمینه های مختلفی مانند اقتصاد، انسان شناس و روان شناس بهره گرفته و درواقع آمیخته ای است از اقتصاد سود گرایی،انسان شناس کارکردی و روان شناس رفتاری. اندیشه مبادله یا بده بستان، تاریخچه ی دیرین دارد و به قدمت خود انسان می رسد ولی بررسی منظم آن در سده هیجدهم هم آغاز شده است .
نظریه تبادل در صدر آن است که اصول رفتار گرایی را دربرگیرد و پس از آن از درآمیختن آن ها با اندیشه های دیگر در مورد مسایل مورد علاقه جامعه شناسان به کارشان بندد. گرچه نظریه تبادل سالیان داراز مطرح بوده است اما در دهه 1950 و 1960 بود که با کارهای جورج هومنز یک دوره شکوفایی را به خود دید. نظریه تبادلی جورج هومنز را می توان به عنوان واکنش در برابر انگاره واقعیت های اجتماعی و نظریه های جامعه شناختی مربوط به آن، به ویژه کارکرد گرایی ساختاری، به شمار آورد. بدیهی است «روانشناسی تجربی» و «نظریه یادگیری» اسکینز در طرح قضایای اساس نظریه مبادله در جامعه شناس نقش مهمی ایفا کرده است. بنابراین با توجه به مطالب عنوان شده باید گفت؛ واژه مبادله ازاقتصاد وارد جامعه شناسی شده است. واژه مبادله از بازار به روابط اجتماعی تعمیم یافت به این دلیل که عوامل واصول که باعث نظم دربازارمی شود همانند و یا جزء ازعوامل نظم بخش درجامعه باشد. دراواخرقرن هجده وقرن نوزدهم همزمان با بسط و گسترش انقلاب صنعتی درابتدا هیچ قانونی برای تنظیم نظام بازاروکنترل بر آن وجود نداشت. و لذا هر کسی از هر طربق که می توانست به جمع آوری پول می پرداخت. یک نوع فردگرایی افراطی بوجود آمد. همین توجه به اقتصاد بازارموجب شد تامبادله به معنای امروزی آن بوجود بیاید. اما به هرصورت عمر فردگرای افراطی بسیارکوتاه بود هرچند که فلسفه سیاسی واجتماعی آن تا به امروزدوام اورده است. این فردگرای افراطی واکنشی را برانگیخت که بصورت حرکت بسوی جمع گرای وتوجه به نفع عمومی درآامد. ازدهه 1937 تا اواخردهه 50 جامعه شناسی تحت سلطه ای نظریه جمع‌گرایانه بود. پیدایش نظریه مبادله دردهه 1940 و توسعه ای آن در دهه 1950 واکنشی بود در برابر نظریه کارکردگرایی ساختاری و نیز رجعت به روح واصول فردگرایی.
همچنین می توان گفت؛ نظریه مبادله یکی از جدید ترین نظرات فردگرایانه متکی بر روانشناسی رفتاری است که در عین حال در مباحث عملی مردم شناسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ریشه دارد. نظریه تبادل در صدد آن است که اصول رفتارگرایی را برگیرد و پس از درآمیختن آن ها با اندیشه ای دیگر در مورد مسایل مورد علاقه جامعه شناسی به کار گیرد. بنابراین اصول کلی نظریه مبادله به این شرح است :
اول در نظریه مبادله واحد تحلیل فرد است که درتبیین جامعه نقش مهمی بازی می کند لذا از این دیدگاه به موضوعات مربوط به نهادها و افکار عمومی یا خصوصیات فرهنگی توجهی نمی شود.
دومین فرض اساسی دیدگاه مبادله این است که افراد تمایلات وخواسته های شخصی دارند ولی این خواسته ها سبب پدید آمدن هدف های مشترک نمی شوند. مثلاً با اینکه همه به خوراک نیاز دارند ولی خوراک هدف مشترکی را مانند پیروزی که برای یک ارتش به صورت یک هدف مشترک مطرح است تشکیل نمی دهد. بنابراین از این دیدگاه انگیزه جنبه خصوصی و فردی دارد هرچند ممکن است فرهنگ نیز در آن سهمی داشته باشد. واما در اینجا یکی از مسائل اساسی به توجیه فداکاری وگذشت فردی مربوط می شود که چگونه می توان رفتار فردی که خود را به خاطر دیگران به خطر می اندازد توجیه کرد. بدیهی است که این فعالیت ها با توسل به اصل مبادله توجیه شدنی نیست اما توجیه نظریه مبادله این است که این نوع فعالیت رضایت خاطر عاطفی و معنوی برای فرد در بر دارد.
سومین اصل در نظریه مبادله این است که فرد طبق خواسته و امیالش در جستجوی لذت و رضایت خاطر است لذا هر فرد باید به همان گونه که چیزی را می گیرد چیزی نیز بدهد نظریه پردازان مبادله معتقد هستند که اگر رضایت متقابل حاصل نشود هیچ نوع کنش متقابل اجتماعی صورت نخواهد گرفت. به همین سبب هر فرد باید برای دست یافتن به سود بهایی بپردازد.
چهارمین اصلی که نظریه مبادله بر آن تکیه می کند اراده انسانی است به بیان دیگر این نظریه بر نوعی کنش اجتماعی مبتنی بر اراده تأکید می کند. رفتارهای روزمره نیز به صورت پاسخی به خواهش ها ومناسبات فرد دیده می شود و بدین گونه برای افراد تا حد خیلی زیادی قائل به انتخاب می شود. ونظریه پردازان مبادله معتقدند که اگر فردی درباره رفتارش هیچ اختیاری از خود نداشته باشد چگونه می تواند پاداش ها وهزینه ها را با هم مقایسه کند. واز نظر این دیدگاه هر قدر هم فرهنگ حالت مسلط داشته باشد باز هم فرد از نیروی انتخاب برخوردار است.
پنجمین اصل نظریه مبادله تأئید اجتماعی است این اصل می تواند به صورت انگیزه وعامل ایجاد کننده در نظر گرفته شود بااینکه پاداش محور اساسی دیدگاه مبادله است ولی ماهیت واشکال آن به صراحت روشن نشده است. در این زمینه صاحبنظران دیدگاه مبادله از طرح دقیق موضوع طفره رفته اند زیرا در غیراینصورت مجبور بودند بر مبنای ظوابطی به گروه بندی پاداش ها پرداخته و برای هریک توجیهی داشته باشند. بنابراین با این همه در نظریه مبادله پاداش های کلی معینی وجود دارد که قوی ترین آن ها تائید اجتماعی است هر فرد با کسانی رفت و آمد می کند وآن ها را ترجیح می دهدکه مورد علاقه اش باشند. البته باید توجه داشت که این امر همیشه آگاهانه وحسابگرانه صورت نمی گیرد چون شواهد تجربی نشان دهنده این است که فرد به برخی از جنبه های محیطش پاسخ می دهد هرچند که از آن ها آگاه نباشد.
واما آخرین اصلی که نظریه مبادله بر آن تأکید می کند نظریه عمومی نظم اجتماعی است تا اینجا از عوامل و شیوه هایی سخن رفت که سبب برانگیختن افراد می شوند ولی هدف اصلی در جامعه شناسی یافتن روابط بین رفتار و دسته بندی گروه ها وتحلیل ماهیت آن هاست کوشش نظریه مبادله در این زمینه صورت می گیرد تا بدین وسیله تصویری از عمل وبستگی گروهی به دست داده شود. توجیه این پدیده با این سوال روشن می شود که ما با چه کسانی انتظار معاشرت منظم داریم ؟ ما معمولاً با کسانی معاشرت منظم داریم که به یکدیگر چیزی برسانیم یعنی با کسانی که از آن ها انتظار پاداشی می رود. سوال دیگر این است که چگونه و بر چه مبنایی داد و ستد انجام می شود؟ جواب این است میزانی برای مبادله ایجاد خواهد شد که برطبق آن اشیاء مبادله خواهند شد. معمولاً این زمینه ها ونیروهای محرک که به حد متفاوتی از احترام می انجامد در میان اعضاء گروه پدیدار می شود. بنابراین باید به ساخت گروه که در برگیرنده موقعیت های قابل پیش بینی می باشند توجه داشت این موقعیت ها به وسیله اعضا و اهمیت نسبی هر عضو تعیین می شود. بدین گونه ساخت گروه از لحاط نقش درونی نیروهایی که منشاء فردی دارند باید مورد نظر قرار گیرند.

زمینه های نظریه مبادله

در قرن هجدهم همراه با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی موج جدیدی از تفکر انتقادی درباره طبیعت نظم اجتماعی شکل گرفت. درآن زمان برای مدتی تجارت گسترده ای بین کشورهای اروپایی وجود داشت، اما اواسط قرن هیجدهم شاهد تجدید سازمان بنگاه های اقتصادی بود که درنهایت در اقتصاد صنعتی به اوج رسید. در روای تمثیل نظم عمومی اجتماعی به بازار اقتصادی این فکر قرار داشت که تصمیم های فردی درباره خرید، فروش، معامله و حمل ونقل، مصداق های خاص تصمیمات کلی تر درباره زندگی روزمره اند. در سال های 1937 تا اواخر دهه 1950 در آمریکا آن گروه از جامعه شناسان که بر روابط ساختی وجمع گرایی توجه بیشتر داشتند، تسلط یافتند. در واقع در برابر فلسفه فرد گرایی افراطی به نظریه جمع گرایی قوت وشدت می گرفت وبنا بر شرایط وقت، جامعه شناسی گرایش به یکی از این دو حالت را پیدا کرد. نظریه مبادله در شکل جدید خود واکنش است در برابر نظریه های ساخت گرایی افراطی و فونکلسیونالیسم دهه های 1950 و 1960 شدت این گرایش در واقع برگشتی به اصول فردگرایی افراطی می باشد.
نظریه جدید مبادله دینی سنگین به روانشناسی تجربی دارد. این مطلب بر رفتار مملوس افرادی خاص یا غالباً رفتار حیوانات آزمایشگاهی تأکید می کند ودیدگاهی فردگرایانه را با تأکید بر ملاحظه مفهوم انگیزه اشتیاق ظاهری افراد برای عمل به دلایل خاص خودشان تاکید کرده است. این نکته به طور تلویحی به این معناست که با دخل وتصور در محیط ها، می توان تنش های افراد را در شکل داد، برآن ها نظارت کرد ودر نتیجه آن ها را پیش بینی کرد.

روش شناسی نظریه مبادله

اولین اصلی که در نظریه مبادله به صورت برجسته مطرح می شود واحد تحلیل است. در اینجا واحد تحلیل فرد است که درتبیین جامعه شناسی نقش مهمی بازی می کند؛ لذا از این دیدگاه به موضوعات مربوط به نهادها افکار عمومی یا خصوصیات فرهنگی توجه نمی شود. نقطه عزیمت نظریه مبادله فرد بوده و مدعی است که مبادلات اجتماعی بین افراد را که سرانجام به نظم و دگرگونی اجتماعی می انجامد بررسی وتحلیل کند و محققان این نظریه با تکیه بر فرد امیدوارند چیزهایی درباره ماهیت گروه بیاموزند. در اینجا گروه ها به گونه پدیده ای که به افراد خدمت می کنند قلمداد می شوند.

ريشه هاي شکل گيري نظريه مبادله

1- هومنز با وجود اين که شاگرد تالکوت پارسونز و همکار مرتن بود، بر اثر درک اشکالات کارکردگرايي ساختي، در جهت نقد مکتب پارسونز برآمده است و در بررسي جامعه شناختي به انتخاب نظريه خود در مقابل نظريه کلان کارکردگرايي و موضوعي چون رفتار به جاي ساخت و کارکرد پرداخت.
2- هومنز به نقد ديدگاه ساخت گرايي لوي اشتراوس پرداخت. زيرا او متأثر از دريافت فردگرايانه انگليسي بود، در حالي که لوي اشتراوس از سنت فکري جمع گرايي فرانسوي پيروي مي کرد. اکه (1974) مدعي است که نظريه مبادله اجتماعي فردگرايانه هومنز عکس العمل نظريه مبادله اجتماعي جمع گرايانه است. به عنوان مثال هومنز با اين که در کتاب ازدواج، ا قتدا ر و علل نهايي نامي از اشتراوس نمي برد، ولي اساساً در جهت نقد ديدگاه استراوس بوده و در پي بيان اين نکته است که ديدگاه او غيرقابل قبول است. هومنز به طور خاص اصل مبادله تعميم يافته را به لحاظ اين که به مبادلات عمومي پرداخته و مبادله غيرمستقيم است، نقد کرده است و در مقابل آن مبادله چهره به چهره ي مستقيم را مطرح مي کند.
3- انسان شناساني چون موس، مالينوفسکي و جيمز جرج فريزر نيز در شکل دهي نظريه مبادله مؤثر بوده اند. فريزر اساساً طراح مفهوم مبادله بوده و در مطالعات بعدي لوي اشتراوس به طرح مبادله پرداخته است. مطالعات مالينوفسکي با تحليل کولا شبکه مبادله را مطرح ساخت. مارسل موس با برداشت وسيع تر از مبادله اجتماعي در سطوح جامعه، اخلاق، روحيه مذهبي که ديگر مناظر حيات جمعي را سامان مي دهد، در شکل دهي ديدگاه هاي ديگر نظريه مبادله مؤثر واقع گرديده است.
4- جورج هومنز، مؤسس نظريه مبادله، بيش از تأثيرپذيري از سنت جامعه شناسي اروپايي که تأکيد بر ساخت، نهاد و کليت جامعه دارد، از سنت فلسفي امريکايي که تأکيد بسياري بر رفتار فرد دارد، متأثر بوده است. در فلسفه و فرهنگ امريکايي بررسي جامعه از دريچه فرد صورت مي گيرد و تأکيد بر اين است که در مقابل سنت اروپايي که جامعه را يک کل مي داند، جامعه مجموعه اي از افراد مي باشد.
5- هومنز از علوم اقتصادي نيز متأثر بوده است. تأثيرپذيري از اقتصاد از کاربرد مفهوم «قيمت»، «تقاضا»، «عرضه»، «سرمايه گذاري»، «پس انداز» و «سود» روشن مي گردد. او، مفاهيمي را از روان شناسي رفتاري و علوم اقتصادي در جهت توزيع نظريه مبادله به عاريت گرفته است.
6- هومنز براي تبيين رابطه انگيزه پاسخ و عمل (پاداش و مجازات) از مفاهيم و قضاياي موجود در روان شناسي رفتاري که بيشتر توسط اسکينر مطرح شده است، استفاده کرد. او پنج قضيه براي تبيين مبادله اجتماعي رفتار از روان شناسي رفتاري اسکينر به عاريت گرفته و تا پايان کار براي تبيين رفتار اجتماعي از آن ها استفاده کرده است.
بنابراین نظریه مبادله مرهون و متأثرازنظریه روانشناسی تجربی اسکنیر نیز هست. دراین رواشناسی برمحرک و پاسخ تأکید می شود وگفته می شود انسان ها مانند حیوانات رفتارشان واکنشی دربرابرمحرک است. این نظریه می گوید درمورد حیوانات در آزمایشگاه ما می بینیم که وقتی با پاداش دادن رفتار یک حیوان را تحریک می کنیم، در دفعات بعدی با دادن همان پاداش می توان حیوان را به واکنش مانند واکنش قبلی تحریک کرد. واین مسئله درآزمایش ها امکان پذیراست اما درزندگی واقعی نیزمی توان آن را مشاهده کرد. که انسان ها نیز از یک رفتارش اگر پاداش بگیرد با دادن پاداش در دفعات بعد نیزهمان کنش خود را تکرارمی کند .او معتقد است از این طریق می توان رفتارانسان ها را پیش بینی کرد.
این نظریه از نهضت فلسفه لذت جوی نیزمتأثراست. که می گوید افراد قابلیت تمیز بین لذت و رنج را دارا هستند ولذا هرگونه رفتارشان برمحاسبه لذت و درد است. وسعی می کند رفتاری را انجام دهد که منجربه لذت شود.
پس نظریه‌ای مبادله درجامعه شناسی ریشه درچهار نحله ای فکری ذیل داشته است:
1- انسان شناسی وتحت عنوان هدیه. البته صورت علمی نداشته است دراین دوره.
2- فردگرای اقتصادی
3- روانشناسی تجربی
4- فلسفه لذت جوی
چندنکته:
- مبادله در دو سطح قابل مشاهده است:
1- مبادله دو فرد
2- مبادله دوساختار مانند مبادله دو قبیله. مثلاً یکی به دیگری دخترمی دهد.
- توجیه قدرت درمبادله: قدرت محصول عدم توازن در مبادله است. مثلاً آمریکا چون درمبادله- مبادله کالاو....- دست بالایی دارد لذا قدرتی بیشتری نیزدارد.
- آنچه در مبادله مهم است اخلاق مبادله است که بیشتردرنظریه انتخاب عقلانی اجتماعی مورد توجه است نه اقتصادی.
- گزاره های تأثیرگذاربرنظریه مبادله.

ويژگي هاي نظريه مبادله

1- موضوع اصلي آن «مبادله» مي باشد.
2- در نظريه مبادله، تنوع روش و موضوع وجود دارد. گرايش روان شناسي اجتماعي در نظريه مبادله با مطالعات کلي و هومنز، گرايش جامعه شناختي با وجود کارهاي هومنز، بلومر، بلا و کوک قابل تشخيص است و در نهايت نظريه مبادله به عنوان شبکه ارجاعي که در بردارنده نظريه هاي متعدد از قبيل نظريه نقش و نظريه يادگيري است، با قبول انديشه امرسون عنوان شده است.
3- مسئله اصلي مورد مطالعه و علاقه همه نظريه پردازان مبادله وابستگي دروني روابط بين افراد و جريان واقعي رفتار اجتماعي است.
4- روش هاي متعددي در نظريه ي مبادله از قبيل مقياس هاي اقتصاد سنجي ايستاري مطالعه کتابخانه اي و بازي هاي آزمايشي ثبت و مشاهده ارتباط در موقعيت هاي واقعي رفتار، دوستي و روابط خانوادگي به کار برده شده است.
5- نظريه مبادله اجتماعي، در جهت توزيع و تبيين رابطه بين رفتار براساس پاداش يا مجازات است.
6- ديدگاه هومنز، ثيبوت، کلي و بلومر در تعدادي از مطالعات تجربي مورد آزمايش قرارگرفته است و تمايل تجربي فراواني در آن ديده مي شود.
7- نظريه مبادله تنها در اقتصاد يا حتي ديدگاه روان شناسي ريشه ندارد، بلکه در مطالعات انسان شناسانه مبادله موس در مورد هديه نيز ريشه نظريه مبادله کاملاً مشهود است.
8- ديدگاه مبادله (مفاهيم و فرضيات) در مطالعات تجربي و نظري رفتار خانوادگي، عشق و ازدواج گسترش بيشتري يافته است.

چگونگي توسعه نظريه مبادله

هر نظريه جامعه شناسي براساس قبول يک مدل، الگو و يا پيش فرض موجود در علم جامعه شناسي و يا عاريت گرفته شده از علوم اجتماعي ديگر ساخته شده است. به عنوان مثال، نظريه کارکردگرايي ساختي براساس قبول مدل مثالواره مطرح و سپس توسعه يافته است. چادويک جونز (1976) مدعي است که نظريه پردازان مبادله قضاياي اوليه را براي طرح نظريه مبادله که به وسيله قياس هايي از نظريه يادگيري و نظريه تقويت يا از عبارت هايي درباره عرضه و تقاضا در علوم اقتصادي کلاسيک اخذ کرده اند، در جهت توسعه نظريه به کار برده اند.

ادامه دارد...
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.