شعر فلسفی لوکر تیوی اپیکوری با عنوان درباره ماهیت اشیا که کمی بیشتر دارای مباحث زیباشناختی است، تمام باقی مانده است. اما موضوع شعر دارای خصلتی جهان شناختی و اخلاقی است، البته همراه با مباحثی زیباشناختی که تنها به صورت جنبی مطرح شدهاند. عضو دیگر این مکتب، هوراس، مؤلف فن شعر معروف، علاقه زیادی در این موضوع نشان میداد. فیلودموس اهل کادارا ( Gadara , Philodemus ) نیز که در قرن اول پیش از میلاد ظاهر شد، اپیکوری دیگری بود. قطعاتی از آثار او، یعنی درباره آثار شعری و درباره موسیقی که طولانی هستند، در پاپیروسهای بافته شده در شهر هرکولانئوم (Herculaneum) باقی مانده است. این قطعات هم شامل اندیشههای زیباشناختی اپیکوریان و هم شامل نقد آنها بر مکاتب دیگر است و بنابراین در رابطه با زیباشناسی فیلسوفان یونانی گرا، منبع عمده ماست.
ماتریالیسم، لذتگرایی و احساسگرایی
فلسفه اپیکوری از وجود، تفسیری ماتریالیستی، از کنش، هدونیستی و از دانش، تفسیری احساس باور ارائه میداد. چنین تفاسیری بر زیباشناسی تأثیر میگذاشتند. ماتریالیسم اپیکوری باعث میشد که آنها علاقه اندکی به زیبایی «معنوی» داشته باشند، در حالی که زیباشناسان کلاسیک به آن توجه زیادی میکردند. نتیجه لذت گرایی آنان این بود که اپیکوریها ارزش زیبایی و هنر را در لذتی میدیدند که توسط آن دو فراهم میآمد. احساسگرایی آنها لذت و همچنین زیبایی را با تجارب حسی آنها پیوند میداد. به نظر آنها زیبایی چیزی بود که «چشم و گوش از آن لذت میبرد».تمام اینها، با زیباشناسی ارسطو و حتی افلاطون در تقابلی آشکار قرار داشت، اما به نظر میرسد که به زیباشناسی سوفسطائیان نزدیک بود. با این حال، این تشابه، محدود به پیش فرضهای خاصی است و به نتایج آنها سرایت نمیکند. پیش فرضهای مشابه نزد سوفسطائیان موجب رشد رویکرد همدلانه سوفسطائیان و رویکرد خصمانه اپیکوریها نسبت به زیبایی و هنر شد.
رویکرد منفی نسبت به زیبایی و هنر
رویکرد لذت گرایانه اپیکوروس در رابطه با زیبایی دو نوع بود. در یکی از رویکردها او مدعی است که زیبایی همان لذت است، هیچ زیباییای بدون لذت وجود ندارد و ارزش زیبایی به ارزش لذت بستگی دارد. تفاوت میان زیبایی و لذت صرفا یک تفاوت زبانی است: وقتی شما از زیبایی صحبت میکنید، از لذت صحبت میکنید، زیرا زیبایی بدون اینکه لذت بخش باشد، زیبایی نخواهد بود.در رویکرد نوع دوم، زیبایی لذت را تداعی میکند، اما این دو کاملا بر هم منطبق نیستند. زمانی که زیبایی موجب لذت میگردد، تنها در این صورت با ارزش دانسته میشود؛ در این صورت و تنها در این صورت ارزشمند است. اپیکوروس حتی زمانی که میگوید، اگر زیبایی هیچ لذتی را دربرنداشته باشد باعث سرافکندگی است، عقیدهاش را آشکارتر بیان میکند. او همچنین انسانهایی را که چنین هنری را تحسین میکنند، خوار میشمارد.
هر دو نوع رویکرد با لذت گرایی ارتباط دارند، اما از یک جنبه اساسی از همدیگر متفاوتند. بنا بر رویکرد اول، تمام زیباییها به لذت وابسته هستند و تمام آنها ارزشمند، در حالی که بنا بر رویکرد دوم، زیباییهایی وجود دارند که هیچ لذتی را دربرنمیگیرند و هیچ ارزشی ندارند. دشوار است که بگوییم آیا این تفاوت و اختلاف ناشی از منبع اطلاعات ماست، یعنی آتنایوس و ماکسیموس تیروسی (Athenaeus and Maximus of Tyre) یا ناشی از خود اپیکوروس که اهمیت کمتری به زیبایی میداد و دغدغه بررسی آن را نداشت. مجادله مشابهی در دیدگاه اپیکوروس و مکتبش در رابطه با داوری هنر به وجود آمده است. آنها مدعی شدند که هنر یا ناشی از اشیاء لذت بخش و مفید است و یا اشیاء لذت بخش و مفید را خلق میکند.
با چنین پیش فرضهایی، مکتب اپیکوری میتوانست یک زیباشناسی لذت گرایانه را با حال و هوایی سوفسطائی یا دموکریتوسی که اپیکوریان از او در بسیاری جهات پیروی میکردند، پدید آورد. اما با این وجود، این اتفاق روی نداد زیرا آنها هیچ لذتی را در هنر و زیبایی نمییافتند. نخستین عقیده آنها این بود که هنر تا آنجایی ارزش دارد که موجب لذت باشد، اما عقیده دیگر آنها این بود که هنر لذت حقیقی به بار نمی آورد. بنابراین بی ارزش است و شایسته توجه نیست.
بنا بر عقیده اپیکوروس، هر آنچه را که انسان انجام میدهد از نیاز برمیخیزد. با این حال، او تمام نیازها را ضروری نمیدانست و زیبایی را وابسته به مقوله اشیاء مطلقا ضروری در نظر نمیگرفت. به نظر او هنر چیزی بیارزش بود، همانگونه که پیروان او معتقد بودند، زیرا در مرحله واپسین تاریخ انسان به وجود آمده بود. انسان پیش از این به مدتهای مدیدی قادر بوده است که بدون آن زندگی کند. حتی هنر دارای مزیت استقلال وجودی نیز نبوده است، اما برعکس، هر هنری ناشی از طبیعت است. انسان، که فی ذاته کاملا جاهل است، مجبور هست که هر چیزی را از طبیعت یاد گیرد. بنابراین تعجب برانگیز نیست که اپیکوریها به هنر ارج نمینهادند. مؤسس این مکتب موسیقی و شعر را «سر و صدا» مینامید.
همانگونه که سیسرو به ما میگوید، شاگردان او به خواندن شعر شاعرانی که چیزی «معتبر و مفید» ارائه نمیکنند، علاقهای نداشتند، زیرا این کار را اتلاف وقت میدانستند. حتی اپیکوروس تا آنجایی پیش رفت که شعر را زیان بار دانست، زیرا شعر موجب پیدایش افسانهها می شد. بنابراین، گرچه او اساس باور خود را بر مقدماتی متفاوت بنا نهاده بود، اما مثل افلاطون معتقد بود که شاعران باید از شهر طرد شوند. او نهایتأ پذیرفت که یک انسان عاقل میتواند به دیدن تئاتر زیاد برود اما تنها در صورتی که به عنوان یک تفریح بدان بپردازد و نه چیزی جدی درباره موسیقی، اپیکوریان عادت داشتند که با نقل یک شعر کوچک بگویند، موسیقی باعث «تنبلی، مستی و بدبختی» است.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی،صص356-350، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392