اخلاق و رفتار سياسي پيامبر (ص)(1)
مجيد مظاهري
چکيده
اين مختصر درصدد است که بيان نمايد دين مبين اسلام و پيامبراعظم، نه تنها به ديپلماسي براي رسيدن به اهداف خود معتقد بوده، بلکه مشوق اصل مذاکره و رفع تخاصمات از راه برقراري جلسات گفتگو و استدلال بوده وبراي ديپلماسي، اصول،مباني و ويژگي هاي خاص ارايه داده که تا آن روزگار سابقه نداشته و الگوي آيندگان قرار گرفته است. ديگر اين که ؛ اسلام،هرچند به جهاد ارج والايي مي نهد، ان را آخرين راه حل ديپلماسي تلقي مي کند. اسلام بيش از آن که دين«زوربرهنه»يعني شمشيرباشد آن گونه که معاندين و دشمنان اسلام گفته اند دين ديپلماسي است.
روش تحقيق مقاله ، کتابخانه اي است و تجزيه و تحليل داده ها به صورت توصيفي- تحليلي با رويکردي تاريخي وبا استناد به آيات و روايات اسلامي خواهد بود.
واژه هاي کليدي
ديپلماسي، ديپلماسي پيامبراعظم(ص)
مقدمه
دين مبين اسلام از همان آغاز بعثت پيامبر اعظم (ص) مبناي دستورات و قوانين و اساس دعوت به توحيد خود را بر پايه ي علم و عقل گذارد و از روش چانه زني، استدلال منطقي و عقلايي ، و به زبان امروزي،« ديپلماسي» استفاده نمود. سيزده سال دعوت پيامبر اعظم(ص) در مکه ي معظمه با آن سختي ها و مرارت هايي که بر او وياران با وفايش روا مي داشتند، هم حکايت از تولد روش واصول جديد ديپلماسي در جهان بعد از بعثت ايشان دارد. جالب است بدانيم دستور به جهاد و آيات مربوط به آن، چند سال بعد از هجرت پيامبراعظم
(ص) به مدينه منوره صورت گرفت؛ بدين معنا که آخرين راه ديپلماسي در اسلام جهاد است و نه اولين و سهل ترين راه.
اين مقاله برآن است که در چهار بخش ، ابتدا کلياتي درباره ي ديپلماسي و روابط ديپلماتيک، سپس ديپلماسي در اسلام ، سوم ديپلماسي پيامبر اعظم(ص) ودرآخر، مکانيزم هاي اجرايي ديپلماسي پيامبر اعظم(ص) را تبيين نمايد.
ديپلماسي و رابطه ي ديپلماتيک
1-مفهموم ديپلماسي
واژه ي ديپلماسي به گونه هاي مختلف تعريف شده است ؛ مانند:
-اداره ي امور بين الملل به وسيله ي سفير وديگر مأموران ديپلماتيک؛
-اداره ي امور بين دولت ها به وسايل مسالمت آميز؛
-هنر ديپلمات در اداره ي امور خارجي دولت به وسايل مسالمت آميز،خصوصاً با مذاکره و گفتگو(4).
اما در يک جمع بندي از همه تعاريف ارايه شده مي توان چنين بيان داشت که :
«ديپلماسي روشي است براي حل و فصل مسايل مربوط به روابط خارجي دولت به وسيله ي گفتگو يا هر روش مسالمت آميز ديگر».
2-تاريخ روابط ديپلماتيک در اسلام
3-منابع حقوق ديپلماتيک
سنت قياس)، (7) ومنابع فرعي که عبارت انداز: عرف، سيره ي عقلا، شهرت،معاهدات، قواعد حقوقي بين الملل و احکام حکومتي .
نيک مسلم است که فرق منابع اصلي و فرعي در اين است که منابع فرعي مستقل نيستند.
4-شرايط برقراري روابط ديپلماتيک
درواقع ،شناسايي پس از موجوديت دولت، شرط اساسي برقراري روابط ديپلماتيک است؛ که به دو صورت شناسايي موقت و غيرکامل(دو فاکتور)،(9) و کامل ودايم، دو(ژوره )(10) مطرح مي گردد.
حقوق بين الملل اسلامي نيز عمل شناسايي را به عنوان يک واقعيت موجود پذيرفته است و شناسايي دولت يا کشورها از ديدگاه اسلام به سه صورت امکان پذير است.(11).
1. کشورهايي که نظام سياسي آن مشروعيت الهي داشته و نهادهاي اسلامي آن بر مبناي اجراي قوانين الهي تکوين يافته باشد.
2. کشوري که نظام سياسي آن مشروعيت مردمي داشته و دولت نماينده ي واقعي مردم باشد.
3-درموارد ضروري وبراي حل بن بست ها ،اسلام برمبناي قاعده ي "الضرورات تبيح المحظورات" برخي از کشورهايي را که داراي نظام کفر و متکي به ظلم و تحميل اند براي رسيدن به توافق هاي نسبي به نفع اسلام به طور مقطعي به رسميت مي شناسد.
ديپلماسي و رفتار سياسي در اسلام
1-اصول ديپلماسي در اسلام
بر بنياد آيات قرآن کريم، خطوط کلي ديپلماسي و رفتار سياسي اسلام که پيامبراعظم(ص) عنوان اسوه ي حسنه ي ديگر مسلمانان (بلکه جهانيان،اعم از مسلمانان و غير مسلمان)، ملزم به رعايت آن هستند عبارتند از :
1-پايبندي به تعهدات و پيمان ها . (انفال /42، توبه/7، نحل/91-92،اسراء/34).
2-التزام به عدالت ونظم عادلانه ي بين المللي . (مائده /8)
3-احترام به حقوق بي طرفان در جنگ و مخاصمات بين المللي.(نساء/90).
4-صلح و دوستي و قبول پيمان هاي صلح جويانه. (انفال/61)
5-اجتناب از توسعه طلبي و تجاوز درجهان و مبارزه با عاملان استکبار و کمک به ملت هايي که براي رهايي خويش با استکبار مبارزه مي کنند (قصص/83)
6-رفتار دوستانه و مسالمت آميز با ملت هايي که در انديشه ي دشمني نيستند.(ممتحنه/8).
7-رفتار متقابل و منصفانه با دولت هايي که درروابط خود امانت و عدالت و انصاف را رعايت مي کند(رحمان/60)
8-مقابله و معامله به مثل با متجاوزان و تجاوز نکردن از حد معقول . (بقره/194،شوري/40-42).
در يک جمع بندي کلي، مي توان چنين بيان کرد که اصول و خطوط کلي ديپلماسي و رفتار سياسي در اسلام و آنچه که از فرامين الهي و آيات قرآن کريم استنباط مي شود. بدين قرارند:
1-اصل توحيد؛
2-اصل نفي سيبل و عزت و سيادت اسلامي ؛
3-بهره گيري از روش هاي مسالمت آميز در حل و فصل اختلافات؛
4-رعايت احترام متقابل و نزاکت بين المللي ؛
5-اصل وفاي به عهد و احترام و قراردادها و پيمان ها ؛
نظر به اهميت اين اصول وبراي فهم بيشتر رفتار سياسي پيامبراعظم (ص) به طور مختصر ودرخور مقاله هر يک از اين اصول را توضيح مي دهيم:
الف) اصل توحيد
توحيد از مهم ترين مباني سياست خارجي دولت اسلامي است.
اين اصل،محوراصلي ديپلماسي در اسلام است. پيامبر اعظم(ص) نيز دعوت خويش را از توحيد شروع کرد و توحيد هدف اصلي سياست خارجي آن حضرت(ص) بود. مباني اوليه ي دعوت پيامبر اعظم(ص) نيز توحيد بود . دعوت اوليه ي آن بزرگوار دردوران دعوت سري بر توحيد و يگانگي خداوند متعال استوار بود. همچنين در نامه هايي که پيامبر اعظم(ص) به سران وپادشاهان آن روزگار نوشته اند، قبل از هرچيز ،آنها را به توحيد دعوت کرده و در بيشتر نامه هاي خود به بزرگان و سران مسيحي به اين آيه ي شريفه اشاره مي فرمايندکه :
(قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا)(13)
ب) اصل نفي سبيل (عزت و سيادت اسلامي)
قاعده ي نفي سبيل به لحاظ دليل و سند شرعي بسيار معتبر است و آيه ي قرآني ،حديث پيامبر اعظم(ص) اجماع فقهاي اسلام و دليل عقلي از مستندات آن است اين مستندات از اين قرارند:
-آيه ي قرآني : ( ولن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلا).(14).
براساس آيه ي نفي سبيل، راه هرنوع نفوذ وسلطه ي کفار بر جوامع اسلامي درحوزه هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي بايد مسدود شود.
-حديث اعتلا: از پيامير اعظم(ص)روايت شده که فرموده: «الاسلام يعلو و لايعلي عليه و الکفار بمنزله الموتي لايحجبون و لايورثون».(15)
-اجماع فقها: از ديگر دلايل و مستندات قاعده ي نفي سبيل، اجماع فقها و مسلمانان بر اين مطلب است که در اسلام هيچ گونه قاعده اي مبني بر جايز بودن تسلط کافران بر مسلمانان وجود ندارد. (16).
-دليل عقلي ؛مناسبت حکم با موضوع : منظور از اين مطلب، اين است که شرافت و ماهيت توحيدي دين اسلام مانع از آن است که مسلمان براي غير خداوند تعبد و تذلل کند.
نتيجه اين که مي توان اهم عناوين مستنبط از اصل نفي سبيل در فقه را چنين برشمرد:
1-عدم جواز ولايت غير مسلمان بر مسلمان؛
2-عدم جواز مشورت از غير مسلمان در امور مسلمين؛
3-سقوط حق قصاص غير مسلم؛
4-عدم جواز تزويج غير مسلم با مسلم ؛
5-عدم ثبوت حق شفعه براي غير مسلم؛
ج-اصل همزيستي مسالمت آميز
-قرآن کريم: در نظر قرآن کريم، زندگي اجتماعي مشتمل بر جنگ و صلح است، اما صلح و همزيستي مسالمت آميز، عنايت حرکت اجتماع وهدفي است که انبياي الهي براي استقرار آن آمده اند، زيرا مهم ترين هدف ارسال رسل استقرار عدالت اجتماعي است و اين در معناي واقعي خود، صلح و امنيت اجتماعي را به همراه خواهد داشت.(17)
قرآن کريم همواره مؤمنان را به ايجاد روابط مسالمت آميز با ديگران و ايجاد صلح همگاني و عمومي دستورداده است: ( يا ايها الذين امنوا ادخلوا في السلم کافه و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لکم عدو مبين )(18).
-رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص) :علاوه برآيات متعدد قرآن کريم، عملکرد پيامبر اعظم(ص) نيز بر همزيستي مسالمت آميز تأکيد دارد؛ چنان که آن حضرت (ص) براي ايجاد انگيزه در مخالفان براي توافق هاي اصولي و کشاندن آنان به مذاکرات صلح آميز، از توافق هاي جزيي در مورد قدر مشترک ها هرگز صرف نظر نمي کرد وبا توافق و قرارداد و معاهده در زمينه ي مسايل فرعي، راه را براي رسيدن به توافق هاي اصولي تر و بيشتر هموار مي کرد.(19).
از نظر تاريخي، پس از هجرت پيامبر اعظم(ص) به مدينه جنگ هايي رخ داد.پيامبر اعظم(ص) پس از اين جنگ ها که حدود شش سال طول کشيد، استراتژي صلح را دنبال کرد که بارزترين و ملموس ترين نمود عيني آن صلح حديبيه است. در روابط خارجي پيامبر اعظم(ص) اصل بر صلح است و جنگ حالت استثنايي دارد که بنا به ضرورت چهره مي نمايد. در واقع رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص)درحوزه ي سياست خارجي و ديپلماسي،اصالتاً مبتني بر دعوت بود واين نوع رفتار،در آغاز رسالت و پس از تشکيل حکومت اسلامي در مدينه و فتح مکه تا آخر عمر ايشان ، ادامه داشت.(20)
-شيوه هاي سياسي حل اختلافات در ديپلماسي و رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص)
1-مذاکره : مستقيم ترين راه حل اختلافات، مذاکراتي است که طرفين نزاع مي توانند براي روشن شدن وضع و اخذ تصميم نهايي با يکديگر داشته باشند.اين روش حل اختلاف از ديدگاه حقوق اسلام بلامانع بوده و عملا نيز پيامبر اعظم(ص) در ديپلماسي و رفتار سياسي خود درموارد متعددي اين شيوه را دنبال کرده است، از جمله: (21).
-مذاکره با نمايندگان قريش و ماجراي نمايندگي ابوطالب از طرف سران قريش؛
-مذاکره با نمايندگان مردم يثرب درعقبه ي اولي و عقبه ي ثاني ؛
-سفارت جليس بن علقمه، مرد سياسي - نظامي قريش؛
-مذاکرات پيامبر اعظم(ص) با سهيل بن عمرو ، فرستاده ي مخصوص قريش و انعقاد قرارداد تاريخي صلح حديبيه ؛
-مذاکره با نمايندگان ثقيف (طايف)؛
-مذاکره پيامبر اعظم(ص) در جريان فتح مکه ؛
-مذاکره با سفراي ملوک حمير و مذاکره با هفتاد هيأت نمايندگي .(22).
2- حکميت و داوري : ديگر روش حل اختلاف ، حکميت و داوري است . در اين شيوه، هيات مورد قبول طرفين، مأموريت حل اختلاف را پذيرفته و اختيار دارد تا راه و روش حل احتلاف را ارايه دهد.پيامبراعظم(ص)نيز حکميت و داوري را در رفتار سياسي خود براي حل اختلاف به عنوان يک قاعده ي حقوقي بين المللي به کار بردند، چنان که اختلاف با يهود بني قريظه به شيوه ي حکميت حل و فصل گردد.(23)
در اينجا لازم است که به روش هاي ديگر حل اختلاف، همچون ميانجي گري ، سازش وراه حقوق نيزکه مورد تائيد حقوق بين الملل است اشاره شود. نيک مسلم است که اين روش ها
درديپلماسي و رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص) سابقه نداشته اند؛ اما با فهم صحيح دين اسلام مي توان به قطع بيان داشت که اين روش ها نيز مورد تأييد و تأکيد اسلام است و از نظر حقوق اسلام،اعمال اين روش ها منعي ندارد.ودر ضمن، درروايات بسياري که از امامان معصوم(ع) به دست ما رسيده ، آنان،مسلمانان را براي ثبوت صلح و رعايت حقوق اجتماعي همديگر بدين روش ها تشويق کرده اند. (24)
د-رعايت کمال احترام متقابل و نزاکت بين المللي
يکي از مهم ترين ويژگي هاي ديپلماسي اسلام ، اصل رعايت احترام و نزاکت در روابط بين الملل است. (25).
اسلام در برخورد با بيگانگان و پيروان اديان الهي ؛ با مروت برخورد کرده و اقليت ها را داراي حقوق ويژه اي دانسته است. اسلام درمورد بيگانگان از سخت گيري پرهيز دارد. داراي تساهل ديني نسبت به رابطه با بيگانگان است و به حس سلوک و مهرورزي دستور مي دهد. (26). سيره ي پيامبر اعظم(ص) در برخورد با سفرا و نمايندگان همه ي ملل، محبت آميز و به دور از هر نوع خشونت بود و کمترين مزاحمتي براي آنان ايجاد نمي کرد(27).
در کتب تاريخي در خصوص رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص) روايت شده است که ايشان هميشه با فرستادگان ملل خارجي با احترام و مهرباني هر چه تمام تر رفتار مي کرد. بنابر عادت و خوي متعالي خود به آنها تحف و هداياي فراواني ارزاني مي شده است و درمقام توصيه به اصحاب خود در اين مهم مي فرمود:«پس ازمن نيز بدين گونه عمل کنيد»(28).
5-اصل وفاي به عهد و احترام به قراردادها و پيمان ها
مستندات اصل وفاي به عهد واحترام به قراردادها و پيمان ها عبارتند از :
آيات قرآن کريم : در آيات قرآن کريم، به وفاي به عهد و قراردادها بسيار تأکيد شده است.
-(والموفون بعهدهم اذا عاهدوا)(29)
-( يا ايها الذين امنوا اوفوا بالعقود)(30).
-(الذين يوفون بعهدالله و لاينقضون الميثاق)(31)
-( واوفوا بالعهد ان العهد کان مسؤولا )(32)
-( والذين هم لا ماناتهم وعهدهم راعون)(33).
-سنت ورفتار سياسي پيامبر اعظم(ص) انس بن مالک از پيامبر اعظم(ص) روايت مي کند که حضرت(ص) فرمودند: « لادين لمن لا عهدله ».
همچنين رسول اعظم(ص) فرمود:«المومنون عند شروطهم»(34).
تاريخ اسلام : در تاريخ اسلام، نمونه هايي بسيار از رعايت اصل وفاي به عهد است چنانچه در قضيه ابوجندل بعد از صلح حديبيه و فرار وي از مکه به مدينه و استرداد آن از طرف پيامبر(ص) به مشرکين مکه نوعي واضح از رفتار سياسي پيامبراعظم (ص) مشاهد مي شود.(35).
پی نوشت ها :
1.استادياروعضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا.
2. کارشناس ارشد علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا.
3. صدر،جواد،حقوق ديپلماتيک وکنسولي،ص 14؛همچنين رک: عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي: حقوق تعهدات بين المللي و ديپلماسي دراسلام، 265.
4. دفتر همکاري حوزه ودانشگاه،اسلام و حقوق بين المللي عمومي، ج1. ص210.
5. خدوري، مجيدو هربرت ج ليبني، حقوق دراسلام ، ترجمه: زين العابدين رهنما،،ص397.
6. ميري زاده، حسين، حقوق بين الملل در اسلام،ص14.
7. مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، ص 14.
8. ر. ک : قوام، عبدالعلي، اصول سياست خارجي بين الملل ، محمد رضا ضيايي بيگدلي، حقوق بين المللي عمومي .
9. De-facto.
10.De-jure
11.زنجاني، عميد، همان، ص269.
12. زنجاني،عميد،همان،ص272.
13. آل عمران/64.ترجمه:«بگو اي اهل کتاب! بياييد ازآن کلمه ي حق که بيان ما و شما يکسان است پيروي کنيد که به جز خداي يکتا هيچ کس را نپرستيم و چيزي رابااوشريک قرار ندهيم ».
14. نساء /141. ترجمه:«خداوند سبيل و طريقي براي کافران بر مؤمنان قرارنداده است. »
15. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج4،باب ميراث اهل الملل، ص19، ترجمه: اسلام هميشه بر ساير مکاتب و ملل علو وبرتري نسبت دارد وهيچ چيزي برآن برتري ندارد و کافران به منزله ي مرده ها هستند که نه مانع ارث مي شوندونه ارث مي برند.
16.شکوري، ابوالفضل ، فقه سياسي،قم، ص 330.
17. سوره نسا/ 114.(اصلاح بين الناس)و 128(الصلح خير ).
18. سوره بقره /208.ترجمه: «اي کساني که به ايمان گرويده ايد، همگي به صلح و همزيستي در آييد وپابرجاي پاي شيطان منهيد که اوبراي شما دشمن آشکار است».
19. ر. ک : عميد زنجاني، عباسعلي ، همان، ص 274.
20.علي شيرخاني،«دعوت و جنگ و صلح در قرآن«،فصلنامه علوم سياسي، سال4،شماره 15،ص 191.
21. الظالمي، محمد صالح، من الفقه السياسي في الاسلام، ص139.
22. زرگري نژاد ، غلامحسين، تاريخ تحليلي اسلام، ص 23.
23. ابن هشام، سيره النبي، ترجمه: رسولي محلاتي، سيد هاشم،ص267.
24.دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، ج2،صص 39-41.
25. خليليان، سيد خليل، حقوق بين الملل اسلامي ، ص 253.
26.بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: مؤيدي، محسن،ص63.
27. ماجراي فرستادگان مسيلمه ي کذاب و تعرض آنان به پيامبراسلام يکي از اين نمونه هاست . براي آگاهي بيشتر.ر. ک : دفتر همکاري حوزه دانشگاه، اسلام وحقوق بين المللي عمومي، ج2،ص217.
28.رشيد،احمد،اسلام وحقوق بين الملل عمومي، ترجمه: سيدي، ص84-85.
29.بقره/177. ترجمه: « مومنان کساني اند که چون پيمان بندند به پيمانشان وفا کنند» .
30. مائده/1. ترجمه: « اي اهل ايمان به عهد وپيمان خود وفا کنيد. »
31. رعد/20. ترجمه: « کساني که به عهد خداوند وفا مي کنند و پيمان حق را نمي شکنند» .
32. اسراء/34. ترجمه: « به عهد وفا کنيد بي گمان از عهد پرسيده مي شود.»
33. مومنون/8 ترجمه: «و کساني که امانت ها و پيمان هاي خويش را همي پايند».
34.انصاري ، مرتضي،المکاسب، ص215.
35. ابن الاثير، الکامل في التاريخ، ترجمه عباس خليلي، ص 235.
ادامه دارد...