کرده بود آن مرد بسياري گناه شاعر : عطار توبه کرد از شرم، بازآمد به راه کرده بود آن مرد بسياري گناه توبه بشکست و پي شهوت گرفت بار ديگر نفس چون قوت گرفت در همه نوعي گناه افتاده بود مدتي ديگر ز راه افتاده بود وز خجالت کار شد بس مشکلش بعد از آن دردي درآمد در دلش خواست تا توبه کند زهره نداشت چون بجز بي حاصلي بهره نداشت دل پر آتش داشت در خونابهاي روز و شب چون قليه وي بر تابهاي ز آب چشم او همه بنشست بود گر غباري در رهش پيوست بود سازگارش...