کرده بود آن مرد بسياري گناه

کرده بود آن مرد بسياري گناه شاعر : عطار توبه کرد از شرم، بازآمد به راه کرده بود آن مرد بسياري گناه توبه بشکست و پي شهوت گرفت بار ديگر نفس چون قوت گرفت در همه نوعي گناه افتاده بود مدتي ديگر ز راه افتاده بود وز خجالت کار شد بس مشکلش بعد از آن دردي درآمد در دلش خواست تا توبه کند زهره نداشت چون بجز بي حاصلي بهره نداشت دل پر آتش داشت در خونابه‌اي روز و شب چون قليه وي بر تابه‌اي ز آب چشم او همه بنشست بود گر غباري در رهش پيوست بود سازگارش...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کرده بود آن مرد بسياري گناه
کرده بود آن مرد بسياري گناه
کرده بود آن مرد بسياري گناه

شاعر : عطار

توبه کرد از شرم، بازآمد به راهکرده بود آن مرد بسياري گناه
توبه بشکست و پي شهوت گرفتبار ديگر نفس چون قوت گرفت
در همه نوعي گناه افتاده بودمدتي ديگر ز راه افتاده بود
وز خجالت کار شد بس مشکلشبعد از آن دردي درآمد در دلش
خواست تا توبه کند زهره نداشتچون بجز بي حاصلي بهره نداشت
دل پر آتش داشت در خونابه‌ايروز و شب چون قليه وي بر تابه‌اي
ز آب چشم او همه بنشست بودگر غباري در رهش پيوست بود
سازگارش کرد، کارش ساز داددر سحرگه هاتفيش آواز داد
چون در اول توبه کردي اي فلانگفت مي‌گويد خداوند جهان
مي‌توانستم ولي نگرفتمتعفو کردم، توبه بپذيرفتمت
دادمت مهل و نگشتم خشم‌ناکبار ديگر چون شکستي توبه پاک
آرزوي تو که بازآيي دگرور چنانست اين زمان اي بي‌خبر
تو غرامت کرده باز ايستاده‌ايمبازآي آخر که در بگشاده‌ايم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط