خطر فرقه ها
نويسنده: علي اكبر سرباز شندي
توسعه ابعاد مادي زندگي در جوامع مدرن نتوانسته است از ميزان احساس نياز ريشه دار و هميشگي انسان زمانه ما به معنويت خواهي بكاهد اما آنچه در اين شرايط، نگران كننده و هشدار دهنده است سر برآوردن كيش ها، سبك ها و فرقه هاي عرفاني گوناگون است كه در قالب، مدل هاي رنگارنگ و جذابي عرضه مي شوند. به نظر مي رسد واژه ي جنبش هاي نو پديد ديني اولين بار در ژاپن مورد استفاده قرار گرفته است. بعضي فرقه هاي شبه عرفاني را به هفت دسته كلي شامل: عرفان هاي هندي، عرفان هاي امريكايي، عرفان مسيحيت، عرفان يهود، عرفان چيني، پديده فرا علم يا فرا روانشناسي و سينماي ماوراء دسته بندي مي نمايند. در اين مقاله حجت الاسلام و المسلمين محمد علي چوركوبه درباره فرقه ها و خطراتشان به گفتگو مي نشينيم.
پيشنهادهايي مانند انجام مطالعات ميداني براي مشخص كردن وضعيت شكل گيري و فعاليت اين جنبش ها و سپس اتخاذ راهبردهاي اساسي و تدوين و تصويب قوانين و مقررات لازم و ايجاد هسته هاي بازبيني و كنكاش وضعيت فرق نوپديد و پردازش اطلاعات به دست آمده در خصوص آنها ارائه مي شوند. تأثير تمدن و تكنولوژي جديد و دگرگوني و بهتر شدن وضع زندگي مادي بشر را هرگز نمي توان دور از نظرات داشت اما اين واقعيت تلخ كه تمدن مدرن يكي از عوامل مهم غفلت آدميان از اصلي ترين ساحت وجودي خود يعني روح ملكوتي و در نتيجه فروپاشي بنيادهاي اخلاق و معنويت در جهان معاصر بوده است را نيز نبايد ناديده انگاشت« بازگشت به اصالت ها و بارورساختن بيشتر معنويت كه ما در عصر حاضر شاهد رشد سريع آن هستيم، معلول واقعيت فوق است. اما آنچه در اين شرايط، نگران كننده و هشدار است سربرآوردن كيش ها، سبك ها و فرقه هاي عرفاني گوناگون است كه در غالب مدل هاي رنگارنگ و جذابي عرضه مي شوند. در حالي كه به نظر مي رسد آنچنان كه از جانب طرفداران آن انتظار مي رود در دراز مدت پاسخگوي نيازهاي معنوي اصيل شان نيستند» «ترديدي نيست كه اين گونه آيين ها، كيش ها و مسلك ها، از آن جهت كه بر اصول و پايه هاي واقعي بنياد نشده اند نه تنها درمان كننده برهان هاي اخلاقي، روحي و معنوي انسان هاي اين عصر نمي باشند بلكه خود به تشديد اين بحران ها كمك مي كنند و جسم و جان آدميان را در معرض دردها و مصيبت هاي جديدي قرار مي دهند. مسئله ي معنويت گرايي نوپديد در عصري كه شايد بتوان آن را «عصر معنويت» ناميد از مهمترين مسائل فطري روز به شمار مي آيد.»
محقق طوسي نيز پس از اشاره به فرقه هايي كه در كتاب ملل و نحل براي شيعه ذكر گرديده گفته است:
«اينها اختلافاتي است كه درباره شيعه نقل شده است، ولي از اكثر آنها جز در كتابهاي غير قابل اعتماد اثري يافت نمي شود، و برخي از اين فرقه ها مانند غلات و گروهي از باطنيه گروهي از اسلامند». علامه ي طباطبايي نيز پس از اشاره به فرقه هاي كيسانيه، زيديه، اسماعيليه، فتحيه و واقفيه گفته است:
«ديگر پس از امام هشتم تا امام دوازدهم كه نزد اكثريت شيعه، مهدي موعود است، انشعاب قابل توجهي به وجود نيامد، و اگر وقايعي نيز در شكل انشعاب پيش آمده چند روز نپاييده و خود به خود منحل شده است، مانند اين كه جعفر فرزند امام دهم پس از رحلت برادر خود( امام يازدهم) دعوي امامت كرد و گروهي به وي گرويدند، ولي پس از چند روزي متفرق شدند و جعفر نيز دعوي خود را تعقيب نكرد، وهمچنين اختلافات ديگري در ميان رجال شيعه در مسائل علمي كلامي و فقهي وجود دارد كه آنها را انشعاب مذهبي نبايد شمرد».
محقق طوسي نيز در قواعد العقائد با نظريه ي بغدادي موافقت نموده و اصول فرقه هاي شيعه را زيديه، كيسانيه و اثنا عشريه دانسته است. اين سه فرقه در وجوب نصب امام بر خدا اتفاق نظر دارند، ولي دو فرقه غلات و اسماعيليه امامت را واجب «من الله » مي دانند نه واجب« علي الله».
قاضي عضدالدين ايجي نيز اصول فرقه هاي شيعه را سه فرقه غلات زيديه، و اماميه دانسته است. و بالاخره علامه طباطبايي انشعاب اصلي شيعه را در زيديه، اسماعيليه و اثناعشريه خلاصه كرده است. لازم به يادآوري است اگر ملاك در بيان فرقه هاي اماميه يا شيعه كلام شيخ مفيد باشد كه هر كس قائل به نص در مسئله امامت بوده و علي (ع) را امام و جانشين بلافصل پيامبر بداند امام و شيعه ناميده مي شود، سخن شهرستاني جز در مورد غلات صحيح است و اماميه مشتمل بر فرقه هايي چون فتحيه و ناووسيه نيز مي گردد، و اگر ملاك فرقه هاي موجود شيعه است نه آنها كه منقرض شده اند در اين صورت كلام علامه طباطبايي استوار است. ما در اين بحث، عمده ي فرقه هاي شيعه را كه در مسئله امامت پديد آمده اند به اجمال يادآور شديد، ولي از فرقه هايي چون هشاميه، يونسيه، ذراريه و مانند آن كه ربطي به مسئله امامت ندارند بحث نخواهيم كرد و در مورد غلات نيز با نظريه بغدادي موافقيم كه آنها در حقيقت جزو هيچ يك از فرقه هاي اسلامي نيستند، و درباره پيروان فرقه هايي كه منقرض شده يا در مسائل كلامي آراء و عقايد زيديه، اسماعيليه و اماميه را پذيرفته اند.
منبع: نشريه شاهد جوان، شماره 61.
علت جذابيت فرقه هاي مختلف در چيست؟
مهمترين خطري كه اين فرقه ها دارد در چيست؟
براي مقابله با پيشرفت اين فرقه ها چه بايد كرد؟
پيشنهادهايي مانند انجام مطالعات ميداني براي مشخص كردن وضعيت شكل گيري و فعاليت اين جنبش ها و سپس اتخاذ راهبردهاي اساسي و تدوين و تصويب قوانين و مقررات لازم و ايجاد هسته هاي بازبيني و كنكاش وضعيت فرق نوپديد و پردازش اطلاعات به دست آمده در خصوص آنها ارائه مي شوند. تأثير تمدن و تكنولوژي جديد و دگرگوني و بهتر شدن وضع زندگي مادي بشر را هرگز نمي توان دور از نظرات داشت اما اين واقعيت تلخ كه تمدن مدرن يكي از عوامل مهم غفلت آدميان از اصلي ترين ساحت وجودي خود يعني روح ملكوتي و در نتيجه فروپاشي بنيادهاي اخلاق و معنويت در جهان معاصر بوده است را نيز نبايد ناديده انگاشت« بازگشت به اصالت ها و بارورساختن بيشتر معنويت كه ما در عصر حاضر شاهد رشد سريع آن هستيم، معلول واقعيت فوق است. اما آنچه در اين شرايط، نگران كننده و هشدار است سربرآوردن كيش ها، سبك ها و فرقه هاي عرفاني گوناگون است كه در غالب مدل هاي رنگارنگ و جذابي عرضه مي شوند. در حالي كه به نظر مي رسد آنچنان كه از جانب طرفداران آن انتظار مي رود در دراز مدت پاسخگوي نيازهاي معنوي اصيل شان نيستند» «ترديدي نيست كه اين گونه آيين ها، كيش ها و مسلك ها، از آن جهت كه بر اصول و پايه هاي واقعي بنياد نشده اند نه تنها درمان كننده برهان هاي اخلاقي، روحي و معنوي انسان هاي اين عصر نمي باشند بلكه خود به تشديد اين بحران ها كمك مي كنند و جسم و جان آدميان را در معرض دردها و مصيبت هاي جديدي قرار مي دهند. مسئله ي معنويت گرايي نوپديد در عصري كه شايد بتوان آن را «عصر معنويت» ناميد از مهمترين مسائل فطري روز به شمار مي آيد.»
شيعه نيز مانند تسنن، داراي فرقه هاي متعدد است. اما به راستي شيعه را بايد داراي چند فرقه و انشعاب دانست؟
محقق طوسي نيز پس از اشاره به فرقه هايي كه در كتاب ملل و نحل براي شيعه ذكر گرديده گفته است:
«اينها اختلافاتي است كه درباره شيعه نقل شده است، ولي از اكثر آنها جز در كتابهاي غير قابل اعتماد اثري يافت نمي شود، و برخي از اين فرقه ها مانند غلات و گروهي از باطنيه گروهي از اسلامند». علامه ي طباطبايي نيز پس از اشاره به فرقه هاي كيسانيه، زيديه، اسماعيليه، فتحيه و واقفيه گفته است:
«ديگر پس از امام هشتم تا امام دوازدهم كه نزد اكثريت شيعه، مهدي موعود است، انشعاب قابل توجهي به وجود نيامد، و اگر وقايعي نيز در شكل انشعاب پيش آمده چند روز نپاييده و خود به خود منحل شده است، مانند اين كه جعفر فرزند امام دهم پس از رحلت برادر خود( امام يازدهم) دعوي امامت كرد و گروهي به وي گرويدند، ولي پس از چند روزي متفرق شدند و جعفر نيز دعوي خود را تعقيب نكرد، وهمچنين اختلافات ديگري در ميان رجال شيعه در مسائل علمي كلامي و فقهي وجود دارد كه آنها را انشعاب مذهبي نبايد شمرد».
فرقه هاي اساسي شيعه
محقق طوسي نيز در قواعد العقائد با نظريه ي بغدادي موافقت نموده و اصول فرقه هاي شيعه را زيديه، كيسانيه و اثنا عشريه دانسته است. اين سه فرقه در وجوب نصب امام بر خدا اتفاق نظر دارند، ولي دو فرقه غلات و اسماعيليه امامت را واجب «من الله » مي دانند نه واجب« علي الله».
قاضي عضدالدين ايجي نيز اصول فرقه هاي شيعه را سه فرقه غلات زيديه، و اماميه دانسته است. و بالاخره علامه طباطبايي انشعاب اصلي شيعه را در زيديه، اسماعيليه و اثناعشريه خلاصه كرده است. لازم به يادآوري است اگر ملاك در بيان فرقه هاي اماميه يا شيعه كلام شيخ مفيد باشد كه هر كس قائل به نص در مسئله امامت بوده و علي (ع) را امام و جانشين بلافصل پيامبر بداند امام و شيعه ناميده مي شود، سخن شهرستاني جز در مورد غلات صحيح است و اماميه مشتمل بر فرقه هايي چون فتحيه و ناووسيه نيز مي گردد، و اگر ملاك فرقه هاي موجود شيعه است نه آنها كه منقرض شده اند در اين صورت كلام علامه طباطبايي استوار است. ما در اين بحث، عمده ي فرقه هاي شيعه را كه در مسئله امامت پديد آمده اند به اجمال يادآور شديد، ولي از فرقه هايي چون هشاميه، يونسيه، ذراريه و مانند آن كه ربطي به مسئله امامت ندارند بحث نخواهيم كرد و در مورد غلات نيز با نظريه بغدادي موافقيم كه آنها در حقيقت جزو هيچ يك از فرقه هاي اسلامي نيستند، و درباره پيروان فرقه هايي كه منقرض شده يا در مسائل كلامي آراء و عقايد زيديه، اسماعيليه و اماميه را پذيرفته اند.
منبع: نشريه شاهد جوان، شماره 61.