عمليات استشهادي در خليج فارس (3)
در حاليكه دو نفر دو طرفم را گرفته بودند، مرا بردند و روي تختي خواباندند. كيسه را باز كردند و سرم را بيرون آوردند و چشمي را هم از چشمم برداشتند....
دوشنبه، 18 آبان 1388
عمليات استشهادي در خليج فارس (2)
تازه آن موقع بود كه فهميديم براى چه كارى آمده‏ايم. من تا آن وقت در حملات زمينى زيادى شركت كرده بودم. همچنين از نزديك شاهد بمباران‏هاى فراوانى...
دوشنبه، 18 آبان 1388
عمليات استشهادي در خليج فارس (1)
در جريان "عمليات شهادت‏طلبانه " در 16 مهر1366عليه هلى‏كوپترهاى آمريكايى، اكثر اعضاى "ناو گروه‏هاى قرارگاه نوح نبى " به شهادت رسيدند. آن چه مى‏خوانيد...
دوشنبه، 18 آبان 1388
جنگ قصه نبود
تاريخ جنگ تحميلي و تهاجم دشمن بعثي عراق عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي و بيرون راندن اشغالگران بعثي از سرزمين ايران توسط رزمندگان و نيروهاي مسلح...
چهارشنبه، 13 آبان 1388
روز شمار توصيفي جنگ هشت ساله (2)
ركودي كه از تيرماه سال 61 به دنبال عمليات رمضان بر جبهه خودي سايه افكنده بود و رزمندگان اسلام در مقابل ديوار دفاعي عراق متوقف مانده بودند تا...
چهارشنبه، 13 آبان 1388
روز شمار توصيفي جنگ هشت ساله (1)
مجموعه زير، روز شمار اجمالي جنگ هشت ساله ايران و عراق از بعد نظام - عملياتي است. در اين مجموعه ضمن رعايت ترتيب تاريخي عمليات‌هاي نيروهاي خودي...
چهارشنبه، 13 آبان 1388
آخرين تيري كه به سوي عراق شليك شد
شكست‌هاي پي در پي ما در جنوب، و سقوط فاو و حلبچه زمينه ذهني و عيني را براي قبول قطع‌نامه 598 سازمان ملل فراهم آورد و ايران پس از چند سال مخالفت...
سه‌شنبه، 12 آبان 1388
من فقط مي‌تونم توي غرب بجنگم
شب چادر سياه بر شهر كشيده بود كه كاميون‌ها مقابل در خروجي مدرسه صف كشيدند. همه كه سوار شدند ماشين‌ها حركت مي‌كردند و در جاده خرمشهر به سمت راست...
دوشنبه، 11 آبان 1388
پاهايم فداي امام
در اردوگاه موصل 3 از نظر مقرراتي حق نداشتيم نوحه خواني و عزاداري کنيم، مخصوصا در ايام محرم، اما کسي به اين حرف ها گوش نمي داد. يک روز يک فرمانده...
شنبه، 9 آبان 1388
شمر و صدام و يارانش
ناغافل نوک شمشير گرفت به بندي که کنار چادر بود و بند کشيده شد و فانوس از بالا افتاد روي سر وحيد. وحيد که قرار بود نقش صدام را بازي کند. جا به...
شنبه، 9 آبان 1388
از کربلا تا کربلا!
شهادت حسين بن علي (ع) و ياران باوفايش، واقعه اي مربوط به زمان و مکان خاص نبود؛ بلکه درسي بود ماندگار و عاشقانه براي تمامي اعصار و عالم هستي....
شنبه، 9 آبان 1388
شوخ طبعي هاي جبهه
همه دور هم نشسته بوديم. يکي از بچه ها که زيادي اهل عدد و رقم و حساب و کتاب بود و دلش مي خواست از کنه هر چيز سر دربياورد و با ارتباط دادن مسائل...
شنبه، 9 آبان 1388
جز زيبايي چيزي نديدم
توي قرار گاه سرپل ذهاب، مدتي از رفتن «سيد» مي گذشت و از آمدنش خبري نبود. فکرم پيش او بود . سعي کردم يه جوري خودم رو مشغول کنم، نشد. بي قراري...
شنبه، 9 آبان 1388
خاطرات شنيدني
سردار شهيد «جواد صراف» با آن که جثه اي ضعيف و لاغر داشت در پادگان دوکوهه آن هم در گرماي تابستان روزه مي گرفت. بعد از ظهرها که گرما اوج مي گرفت...
شنبه، 9 آبان 1388
روزگاري جنگي بود...
- عروس و داماد همديگر را پسنديده بودند، همه چيز داشت خوب پيش مي رفت که پدر عروس گفت:« فقط يه شرط دارم. ايشان حق نداره بره کردستان.» احمد زير...
شنبه، 9 آبان 1388
دختر صدام برايمان نقاشي نكشيد
يوسف‏زاده در خاطراتش نوشته است: صدام كه خشممان را ديد براى اينكه خودش را مهربان نشان بدهد گفت: "براى اينكه بخنديد، دخترم مى‏خواهد براتان يك لطيفه...
شنبه، 9 آبان 1388
چطور با دست مصنوعي « پاسور» بازي مي‌كنند
دوره‌مان كرده‌اند. بي‌اعتنا نگاهشان مي‌كنم. علي هيچ نمي‌گويد. مثل من. بي‌اعتنا از كنارشان مي‌گذريم. سه تايي به احتياط از خيابان رد مي‌شويم. من...
شنبه، 9 آبان 1388
آشنايي من با « غلامعلي پيچك »
هواي تازه‌اي كه به صورتم خورد متوجه‌ام ساخت كه هليكوپتر روي زمين نشسته و درهايش باز شده، بيرون را نگاه كردم بلي همين جاست پادگان بانه است. اوضاع...
شنبه، 9 آبان 1388
زندگي براي يک سلام
اسمش قدرت الله بود. قدرت الله حسين زاده. سني نداشت. نصف صورتش سوخته بود. خيلي گوشه گير بود و از جمع فاصله مي گرفت. همه اش تسبيح دستش بود و ذکر...
شنبه، 9 آبان 1388
شهيدي که به پدرش کمک کرد
پدر شهيد حسين اکي تعريف مي کرد: يک روز براي دروي گندم از يک نفر کمک خواستم. او که بابت اين کار حق الزحمه هم دريافت مي کرد با طعنه گفت: برويد...
شنبه، 9 آبان 1388