تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت علیرضا قزوه

من دخیل حرم سبز نگاه تو شدم بلکه فیضی برم از چشم اهورایی تو حمیده میرزاد

هستی من آب گشت و قطره قطره می‌چکد عاقبت من هم به یمن عشق دریا می‌شوم حمیده میرزاد

ماه من امشب نمی‌تابد چرا طفل اندوهم نمی‌خوابد چرا علیرضا قزوه

تو می‌روی دل من با تو هم‌قدم گشته ست چه آب‌ها که به مهرت روان شد از چشمم زهرا آراسته نیا

و جای صحبت این شاعر زمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست سیده فاطمه صداقتی نیا

مدار آفرینش دور چشمان تو می‌گردد تمام کهکشان‌ها با نگاهت آب خواهد شد حسین سنگری

بیا که جلوه کند قبر نازنین تو زهرا هزار مرتبه سهل است اگر زمین بشکافد علیرضا قزوه

تو موزون‌ترین شعر بلند ازلی که همی ساز شود با تو هر پرده‌ی موسیقی دل‌های غریب حمیده میرزاد

آه از درد یتیمی که دلم را خون کرد اندکی صبر سحر نزدیک است... حسین سنگری