جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

رواق منظر چشم من آشیانه توست

رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را