مسیر جاری :
در جهان، هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع
در جهان، هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع
چونکه یکجا، چار محبوب خدا دارد بقیع
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد...
برو در سایه ظل همای حضرت باقر
به گوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیر پای حضرت باقر
به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر
برو در سایه ظل همای حضرت...
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود
شهادت امام باقر...
سوختم از ماجرای پهلوی خیرالنسا
گرچه امشب پیکرم می سوزد از زهر جفا
خوب شد، راحت شدم از غصّه های کربلا
روضه خوانِ کربلا و مادرم زهرا شدم
سوختم از ماجرای پهلوی خیرالنسا
شهادت...
خسته در بند غمم، بال و پرم می سوزد
خسته در بند غمم، بال و پرم می سوزد
نفسم با جگر شعله ورم می سوزد
با دلم زهر چه کرده است خدا می داند
جگرم نه که ز پا تا به سرم می سوزد
شهادت...
از بی کسی اش اما، داغی به دلم مانده
از بی کسی اش اما، داغی به دلم مانده
ز این غم به جنان زهرا، همواره عزا دارد
می خوانمش و گویم، ای هستی روح افزا
هر که به تو دل بسته، کی بیم...
ماتم سوزان تو، سوخته پا تا سرم
ماتم سوزان تو، سوخته پا تا سرم
داغ غمت بر جبین، نام و نشان من است
زمزمه ى یاد تو، زمزم چشم ترم
جارى اندوه تو، اشک روان من است
شهادت امام...
اى که بقیعت به حق، باغ جنان من است
اى که بقیعت به حق، باغ جنان من است
بارگه خاکى ات، مامن جان من است
شاهد مظلومى ات، سنگ مزارت ولى
باز هم این منظره، ملک جنان من است
شهادت...
گه ز غمهاى مدینه دل پر از خونابم
گه ز غمهاى مدینه دل پر از خونابم
گه به یاد کاروان اسرا بى تابم
ظاهر این است مرا کشته همین زهر هشام
لیکن اى اهل جنان، کشته مرا غصه ى شام
...
تن من شعله ور از زهر جفا شد به خدا
تن من شعله ور از زهر جفا شد به خدا
دلم از خاطره ى شام بلا و کربلا
گه کنم ناله از این که جسم مسموم
گه به یاد غربت و داغ حسین مظلوم
شهادت...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
روزگارت بر مراد ، روزهایت شاد شاد ، آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار ،...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...