بود ز غربت قبرش برای ما معلوم

به غربت علی و خاندان او سوگند امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم هماره قصه مظلومی‌‌اش به خاک بقیع بود ز غربت قبرش برای ما معلوم شهادت امام باقر...

ای دلت داغدار عاشورا

ای دلت داغدار عاشورا دیده ات اشکبار عاشورا آخرت داغ کربلا می کشت آخرین یادگار عاشورا دیده ای آنچه هیچ دیده ندید روضه هایی که هیچ کس نشنید ...

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند گهی به خانه‌اش از کینه خصم برد هجوم بسان مادر و آباء رنج دیده‌‌ی خویش همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم شهادت...

خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا

خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا قدرش فزون‌تر از طلا، ای یادگار کربلا شمعی شدی در زندگی، روشن نمودی سوختی غم ها کشیدی از بلا، ای یادگار کربلا ...

تنهاترین غریب دیار مدینه بود

تنهاترین غریب دیار مدینه بود او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود صد باب علم از کلماتش گشوده شد در بین عالمان به خدا بی قرینه بود شهادت امام...

در خاکِ غربت خفتی و از غصه هایت

در خاکِ غربت خفتی و از غصه هایت یک بغضِ باران خیز ... در جانِ زمین است هر چند قبرت خاکی است امّا یقیناً هر ذره از خاکِ تو جنّت آفرین است ...

باقر آل پیمبر می دهد جان

باقر آل پیمبر می دهد جان در عزایش فاطمه شد دیده گریان زهر کینه زد شرر بر حاصل او زین زهر آلوده گشته مقتل او شهادت امام باقر علیه السلام...

از گلو ناله ی مرغ سحری افتاده

از گلو ناله ی مرغ سحری افتاده پی آن ناله دل دربه‌دری افتاده پسری دید که از زینِ بِه زهر آغشته گوشه ی حجره دوباره پدری افتاده شهادت امام باقر...

وسط حجره تنش روی زمین افتاده

وسط حجره تنش روی زمین افتاده بین گرداب بلا فرض خطر معلوم است باقر آل پیمبر بدنش می لرزد در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است شهادت امام باقر...

صورتی زرد شده، وقت سفر معلوم است

صورتی زرد شده، وقت سفر معلوم است آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است ...