این عطش ، این گریه ها، این خنده های زهر دار

این عطش ، این گریه ها، این خنده های زهر دار شد بساط روضه ات حالا فراهم بیشتر یک طرف این ناله ها، یک سو صدای هلهله می کنم در روضه ات یاد مُحرّم...

دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر

دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر چشم هایم می زند بارانِ نم نم بیشتر تو جوادی و کرامت با تو معنا می شود پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر شهادت...

این همه زجر بر این جسم جوانش ندهید

این همه زجر بر این جسم جوانش ندهید وسط حجره جواد است به سر افتاده دست و پا می‌زند و هادی خود را خواند جوهر صوت رسایش ز اثر افتاده شهادت امام...

تو مجتبای خانه ی موسی بن جعفری

تو مجتبای خانه ی موسی بن جعفری با همسری که از همه نامهربان تر است زهری کشنده بود و لبت را سیاه کرد زهری که چوب نیست ولی خیزران تر است شهادت...

اما بهار عمر شما پر خزان تر است

ارث قبیله است که هرکس جوان تر است مویش سفید گشته و قدش کمان تر است این بیست و پنج سال که سنی نمی شود اما بهار عمر شما پر خزان تر است شهادت...

اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست

اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست پایان هرچه خواستم از او "نداد" نیست بین تمام صحن و سراها طلوع صبح جایی به باصفایی باب المراد نیست شهادت...

وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است امشب عزای اشرف اولاد آدم است شهادت امام جواد...

مصیبت دو جوان اهل بیت را سوزاند

مصیبت دو جوان اهل بیت را سوزاند یکی غم تو و دیگر علیِ اکبرتان عطش نصیب تو شد جای شکر آن باقیست که خنجری نشد آقا نصیب حنجرتان شهادت امام جواد...

تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است

تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است میان خانه و غربت؟ امان ز همسرتان عجیب بود که یک زهر دو هدف را سوخت نخست جسم تو و بعد قلب مادرتان شهادت امام...

میان هلهله سینه مجال آه نداشت

میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت شهادت امام...