مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 11

الهی بر من آراستی خریدم و از هر دو جهان دوستی حضرت تو گُزیدم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 12

الهی اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 14

الهی از بنده با حکم ازل چه برآید و بر آنچه ندارد چه باید. کوشش بنده چیست ؟ کار خواست تو دارد، بجهد خویش نجات خویش کی تواند ؟

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 15

الهی ای سزای کرم و ای نوازندهٔ عالم، نه بآخر شادیست نه با یاد تو غم، خصمی و شفیعی و گواهی و حَکَم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 17

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 18

الهی دستم گیر که دست آویز ندارم، و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 19

الهی خود را از همه بتو وابستم، اگر بداری ترا پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 6

الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کس بتو ماند و نه به کسی مانی، پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 9

الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند ...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 10

الهی هر که ترا شناسد کار او باریک و هر که ترا نشناسد راه او تاریک، تو را شناختن از تو رستن است و بتو پیوستن از خود گذشتن است.