اس ام اس شهادت حضرت اباالفضل

اس ام اس شهادت حضرت اباالفضل شتاقم و غیر من کسی ساقی نیست در هیچ دلی، این همه مشتاقی نیست در سینه ام، آرزوی سقایی هست افسوس که دست در تنم باقی...

جنگاورِ حق پرست، بر خاک افتاد سرمستِ مِیِ «الست»، بر خاک افتاد بر تشنه لبانِ خیمه ها ناله برید عباس، بدون دست، بر خاک افتاد

توفان شد و شاخه گُلِ یاس شکست در دیده مرد، اشکِ الماس شکست بر سینه مشک، تیرِ جان سوزی خورد یک علقمه، آیینه احساس شکست

آن نخل به خون تپیده را می بوسید آن مشکِ ز هم دریده را می بوسید خورشید، کنارِ علقمه خم شده بود دستانِ ز تن بُریده را می بوسید

تکبیر تو چون به گوش مرداب افتاد صد رعشه ز خوف، بر دل خواب افتاد وقتی که قدم به شط نهادی ای مرد! از ترسِ تو لرزه بر تنِ آب افتاد

بسیار گریست تا که بی تاب شد آب خون ریخت ز دیدگان و خوناب شد آب از شدتِ تشنه کامی ات ای سقا! آن روز، ز شرمِ روی تو، آب شد آب

آن لحظه که مِیْ پرست از دست نداد نازی است که چشمِ مست از دست نداد تا دست نداد دامنِ عشقِ شریف سقای شهید، دست از دست نداد

طفلانِ حرم، تو را توان می دادند یعنی: به قدم های تو جان می دادند می آمدی و فرشتگان بر لب رود اعجاز تو را به هم نشان می دادند

او آمد و امواج تب و تاب آورد با تشنگی اش، حماسه ای ناب آورد او آمد و با آمدنی دیگرگون یک دجله دریغ، بر لبِ آب آورد

ای سروِ من! آن قدِ رسایت چه شده است؟ آن باغِ نگاهِ دلربایت چه شده است؟ در دست تو بود، آب اگر آبی بود سقای من، آه، دست هایت چه شده است؟