0
مسیر جاری :
نيست عشق لايزالي را در آن دل هيچ کار سنایی غزنوی

نيست عشق لايزالي را در آن دل هيچ کار

نيست عشق لايزالي را در آن دل هيچ کار شاعر : سنايي غزنوي کو هنوز اندر صفات خويش ماندست استوار نيست عشق لايزالي را در آن دل هيچ کار پرده‌داران کي دهندت بار بر درگاه يار ...
اي بي سببي از بر ما رفته به آزار سنایی غزنوی

اي بي سببي از بر ما رفته به آزار

اي بي سببي از بر ما رفته به آزار شاعر : سنايي غزنوي وي مانده ز آزار تو ما سوخته و زار اي بي سببي از بر ما رفته به آزار گل برده و بگذاشته بر ديده‌ي ما خار دل برده و بگماشته...
طلب اي عاشقان خوش رفتار سنایی غزنوی

طلب اي عاشقان خوش رفتار

طلب اي عاشقان خوش رفتار شاعر : سنايي غزنوي طرب اي شاهدان شيرين‌کار طلب اي عاشقان خوش رفتار تا کي از کعبه هين در خمار تا کي از خانه هين ره صحرا بعد از اين گوش ما و...
اي گردن احرار به شکر تو گرانبار سنایی غزنوی

اي گردن احرار به شکر تو گرانبار

اي گردن احرار به شکر تو گرانبار شاعر : سنايي غزنوي تحقيق ترا همره و توفيق ترا يار اي گردن احرار به شکر تو گرانبار وي نايب عيسا به دو صد گونه نمودار اي خواجه‌ي فرزانه...
اي خداوندان مال الاعتبار الاعتبار سنایی غزنوی

اي خداوندان مال الاعتبار الاعتبار

اي خداوندان مال الاعتبار الاعتبار شاعر : سنايي غزنوي اي خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار اي خداوندان مال الاعتبار الاعتبار پيش از آن کاين چشم عبرت بين فرو ماند ز کار پيش...
قصه‌ي يوسف مصري همه در چاه کنيد سنایی غزنوی

قصه‌ي يوسف مصري همه در چاه کنيد

قصه‌ي يوسف مصري همه در چاه کنيد شاعر : سنايي غزنوي ترک خندان لب من آمد هين راه کند قصه‌ي يوسف مصري همه در چاه کنيد پيش زهره بچه زهره سخن ماه کنيد آفتاب آمد و چون زهره...
درين مقام طرب بي تعب نخواهي ديد سنایی غزنوی

درين مقام طرب بي تعب نخواهي ديد

درين مقام طرب بي تعب نخواهي ديد شاعر : سنايي غزنوي که جاي نيک و بدست و سراي پاک و پليد درين مقام طرب بي تعب نخواهي ديد که خار جفت گلست و خمار جفت نبيد مدار اميد ز دهر...
کند بايد به جفا ديده و دندان کسي سنایی غزنوی

کند بايد به جفا ديده و دندان کسي

کند بايد به جفا ديده و دندان کسي شاعر : سنايي غزنوي چاکر او ز بن سي و دو دندان نشود کند بايد به جفا ديده و دندان کسي مبتدع باشد کت چاکر فرمان نشود نايب جاه پيمبر تويي...
تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشود سنایی غزنوی

تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشود

تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشود شاعر : سنايي غزنوي کفر در ديده‌ي انصاف تو پنهان نشود تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشود دلت از شوق ملک روضه و بستان نشود تا چو بستان...
سوز شوق ملکي بر دلت آسان نشود سنایی غزنوی

سوز شوق ملکي بر دلت آسان نشود

سوز شوق ملکي بر دلت آسان نشود شاعر : سنايي غزنوي تا بد و نيک جهان پيش تو يکسان نشود سوز شوق ملکي بر دلت آسان نشود تا دو چشمت ز جگر مايه‌ي طوفان نشود هيچ دريا نبرد زورق...