0
مسیر جاری :
وانکه باقي به مدد دادن جاهش بودي انوری

وانکه باقي به مدد دادن جاهش بودي

وانکه باقي به مدد دادن جاهش بودي شاعر : انوري نعمت و ايمني امروز نه در حال بقاست وانکه باقي به مدد دادن جاهش بودي چون چنين است بهين کاري تسليم و رضاست وانکه برخاست ازو...
اگر محول حال جهانيان نه قضاست انوری

اگر محول حال جهانيان نه قضاست

اگر محول حال جهانيان نه قضاست شاعر : انوري چرا مجاري احوال برخلاف رضاست اگر محول حال جهانيان نه قضاست بدان دليل که تدبيرهاي جمله خطاست بلي قضاست به هر نيک و بد عنان‌کش...
اي زمان شهرياري روزگارت انوری

اي زمان شهرياري روزگارت

اي زمان شهرياري روزگارت شاعر : انوري تا قيامت شهرياري باد کارت اي زمان شهرياري روزگارت باد ببر پيروزي و شاهي قرارت اي ترا پيروزي و شاهي مسلم گر دهي جايش کجا اندر جوارت...
آخر اي خاک خراسان داد يزدانت نجات انوری

آخر اي خاک خراسان داد يزدانت نجات

آخر اي خاک خراسان داد يزدانت نجات شاعر : انوري از بلاي غيرت خاک ره گرگانج و کات آخر اي خاک خراسان داد يزدانت نجات کاندر نعل از هلالست اسب را ميخ از نبات در فراق خدمت...
گشت از دل من قرار غايب انوری

گشت از دل من قرار غايب

گشت از دل من قرار غايب شاعر : انوري کارم نشود به از نوايب گشت از دل من قرار غايب غم حاضر و غمگسار غايب دل دم‌خور و دل‌فريب شادان بر سوز دلم قدر مواظب بر ضعف تنم...
چون وقت صبح چشم جهان سير شد ز خواب انوری

چون وقت صبح چشم جهان سير شد ز خواب

چون وقت صبح چشم جهان سير شد ز خواب شاعر : انوري بگسسته شد ز خيمه‌ي مشکين شب طناب چون وقت صبح چشم جهان سير شد ز خواب چون جوي سيم برطرف نيلگون سراب بنمود روي صورت صبح از...
اينکه مي بينم به بيداريست يارب يا به خواب انوری

اينکه مي بينم به بيداريست يارب يا به خواب

اينکه مي بينم به بيداريست يارب يا به خواب شاعر : انوري خويشتن را در چنين نعمت پس از چندين عذاب اينکه مي بينم به بيداريست يارب يا به خواب وان تويي يارب در آن مسند به کف جام...
اي جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب انوری

اي جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب

اي جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب شاعر : انوري دين حق را مجد و گردون شرف را آفتاب اي جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب پاي قهرت بسپرد مر باد را در زير آب دست عدلت خاک رابيرون...
اي از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب انوری

اي از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب

اي از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب شاعر : انوري طعنه زده جمال تو بر ماه و آفتاب اي از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب پيش رخ تو هيچ خطر ماه و آفتاب آنجا که راستيست ندارند در جمال...
اي از کمال حسن تو جزوي در آفتاب انوری

اي از کمال حسن تو جزوي در آفتاب

اي از کمال حسن تو جزوي در آفتاب شاعر : انوري خطت کشيده دائره‌ي شب بر آفتاب اي از کمال حسن تو جزوي در آفتاب روي چو آفتاب ترا چاکر آفتاب زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب...