مسیر جاری :
ارکان اربعه هنر خوشنویسی
چگونه کتاب را به بهترین دوست کودک تبدیل کنیم ؟
هزینه های سرسام آور رزرو هتل مشهد واقعیت دارد؟
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
اصول و قواعد دوازده گانه خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
در راه عشق هر دل کو خصم خويشتن شد
در راه عشق هر دل کو خصم خويشتن شد شاعر : عطار فارغ ز نيک و بد گشت ايمن ز ما و من شد در راه عشق هر دل کو خصم خويشتن شد کان دم که عشق آمد از ننگ تن به تن شد ني ني که نيست...
جهان از باد نوروزي جوان شد
جهان از باد نوروزي جوان شد شاعر : عطار زهي زيبا که اين ساعت جهان شد جهان از باد نوروزي جوان شد صباي گرمرو عنبرفشان شد شمال صبحدم مشکين نفس گشت ز هر سوي چمن جويي روان...
هر که در راه حقيقت از حقيقت بينشان شد
هر که در راه حقيقت از حقيقت بينشان شد شاعر : عطار مقتداي عالم آمد پيشواي انس و جان شد هر که در راه حقيقت از حقيقت بينشان شد او ز خود بيرون نيامد چون به نزد او توان شد...
هر که در باديهي عشق تو سرگردان شد
هر که در باديهي عشق تو سرگردان شد شاعر : عطار همچو من در طلبت بي سر و بي سامان شد هر که در باديهي عشق تو سرگردان شد در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد بي سر و پاي از...
گر در صف دين داران دين دار نخواهم شد
گر در صف دين داران دين دار نخواهم شد شاعر : عطار از بهر چه با رندان در کار نخواهم شد گر در صف دين داران دين دار نخواهم شد وز کفر نهاد خويش ديندار نخواهم شد شد عمر و...
چون عشق تو داعي عدم شد
چون عشق تو داعي عدم شد شاعر : عطار نتوان به وجود متهم شد چون عشق تو داعي عدم شد آنجا نتوان مگر عدم شد جايي که وجود عين شرک است کو محو وجود جامجم شد جانا مي عشق...
بيچاره دلم در سر آن زلف به خم شد
بيچاره دلم در سر آن زلف به خم شد شاعر : عطار دل کيست که جان نيز درين واقعه هم شد بيچاره دلم در سر آن زلف به خم شد هر دل که سراسيمهي آن زلف به خم شد انگشت نماي دو جهان...
بار دگر پير ما مفلس و قلاش شد
بار دگر پير ما مفلس و قلاش شد شاعر : عطار در بن دير مغان ره زن اوباش شد بار دگر پير ما مفلس و قلاش شد در ره ايمان به کفر در دو جهان فاش شد ميکدهي فقر يافت خرقهي دعوي...
برقع از خورشيد رويش دور شد
برقع از خورشيد رويش دور شد شاعر : عطار اي عجب هر ذرهاي صد حور شد برقع از خورشيد رويش دور شد ذره ذره پاي تا سر نور شد همچو خورشيد از فروغ طلعتش جملهي آفاق کوه طور...
چو خورشيد جمالت جلوهگر شد
چو خورشيد جمالت جلوهگر شد شاعر : عطار چو ذره هر دو عالم مختصر شد چو خورشيد جمالت جلوهگر شد همه عالم به زير سايه در شد ز هر ذره چو صد خورشيد ميتافت بزد يک نعره وز...