مسیر جاری :
نحوه خواندن نماز والدین
محل ولادت امام علی علیه السلام کجاست؟
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان گیلان
خطي کان سرو بالا ميدرآرد
خطي کان سرو بالا ميدرآرد شاعر : عطار براي کشتن ما ميدرآرد خطي کان سرو بالا ميدرآرد خطي سرسبز زيبا ميدرآرد به زيبايي گل سرخش به انصاف هلالي عنبرآسا ميدرآرد ...
خطش مشک از زنخدان مي برآرد
خطش مشک از زنخدان مي برآرد شاعر : عطار مرا از دل نه از جان مي برآرد خطش مشک از زنخدان مي برآرد مداد از لعل خندان مي برآرد خطش خوانا از آن آمد که بي کلک ز نقره خط چون...
عاشق تو جان مختصر که پسندد
عاشق تو جان مختصر که پسندد شاعر : عطار فتنه تو عقل بي خبر که پسندد عاشق تو جان مختصر که پسندد در نظر هندوي بصر که پسندد روي تو کز ترک آفتاب دريغ است در رخ تو تيزتر...
قد تو به آزادي بر سرو چمن خندد
قد تو به آزادي بر سرو چمن خندد شاعر : عطار خط تو به سرسبزي بر مشک ختن خندد قد تو به آزادي بر سرو چمن خندد حقا که اگر هرگز يک گل ز چمن خندد تا ياد لبت نبود گلهاي بهاري...
اگر دردت دواي جان نگردد
اگر دردت دواي جان نگردد شاعر : عطار غم دشوار تو آسان نگردد اگر دردت دواي جان نگردد اگر هم درد تو درمان نگردد که دردم را تواند ساخت درمان که بر من درد صد چندان نگردد...
دلي کز عشق او ديوانه گردد
دلي کز عشق او ديوانه گردد شاعر : عطار وجودش با عدم همخانه گردد دلي کز عشق او ديوانه گردد ز عشق شمع او ديوانه گردد رخش شمع است و عقل ار عقل دارد به گرد شمع چون پروانه...
گر نکوييت بيشتر گردد
گر نکوييت بيشتر گردد شاعر : عطار آسمان در زمين به سر گردد گر نکوييت بيشتر گردد کار ازو همچو آب زر گردد آفتابي که هر دو عالم را روي بر خاک دربدر گردد زآرزوي رخ تو...
بودي که ز خود نبود گردد
بودي که ز خود نبود گردد شاعر : عطار شايستهي وصل زود گردد بودي که ز خود نبود گردد ممکن نبود که عود گردد چوبي که فنا نگردد از خود بر بود تو و نبود گردد اين کار شگرف...
چيزي که شود چو بود کي باشد
چيزي که شود چو بود کي باشد شاعر : عطار کي نادايم چو دايما گردد چيزي که شود چو بود کي باشد با اين همه کار آشنا گردد گر ميخواهي که جان بيگانه آن اوليتر که با عصا گردد...
تا زلف تو همچو مار ميپيچد
تا زلف تو همچو مار ميپيچد شاعر : عطار جان بي دل و بي قرار ميپيچد تا زلف تو همچو مار ميپيچد در هر پيچي هزار ميپيچد دل بود بسي در انتظار تو زلف تو کمندوار ميپيچد...