0
مسیر جاری :
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي سعدی شیرازی

بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي

بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي شاعر : سعدي صوفي نشود صافي تا درنکشد جامي بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي هر کس قلمي رفته‌ست بر وي به سرانجامي گر پير مناجاتست ور رند...
مرا تو جان عزيزي و يار محترمي سعدی شیرازی

مرا تو جان عزيزي و يار محترمي

مرا تو جان عزيزي و يار محترمي شاعر : سعدي به هر چه حکم کني بر وجود من حکمي مرا تو جان عزيزي و يار محترمي که مونس دل و آرام جان و دفع غمي غمت مباد و گزندت مباد و درد مباد...
هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي سعدی شیرازی

هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي

هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي شاعر : سعدي الا بر آن که دارد با دلبري وصالي هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي چشمي که باز باشد هر لحظه بر جمالي داني کدام دولت در وصف مي‌نيايد...
ترحم ذلتي يا ذا المعالي سعدی شیرازی

ترحم ذلتي يا ذا المعالي

ترحم ذلتي يا ذا المعالي شاعر : سعدي و واصلني اذا شوشت حالي ترحم ذلتي يا ذا المعالي سل السهران عن طول الليالي الا يا ناعس الطرفين سکري اگر چه دوستي دشمن فعالي ندارم...
بسم از هوا گرفتن که پري نماند و بالي سعدی شیرازی

بسم از هوا گرفتن که پري نماند و بالي

بسم از هوا گرفتن که پري نماند و بالي شاعر : سعدي به کجا روم ز دستت که نمي‌دهي مجالي بسم از هوا گرفتن که پري نماند و بالي چه غم اوفتاده‌اي را که تواند احتيالي نه ره گريز...
روي بپوش اي قمر خانگي سعدی شیرازی

روي بپوش اي قمر خانگي

روي بپوش اي قمر خانگي شاعر : سعدي تا نکشد عقل به ديوانگي روي بپوش اي قمر خانگي چشم خردمندي و فرزانگي بلعجبي‌هاي خيالت ببست يا بگريزم به چه مردانگي با تو بباشم به...
سخت زيبا مي‌روي يک بارگي سعدی شیرازی

سخت زيبا مي‌روي يک بارگي

سخت زيبا مي‌روي يک بارگي شاعر : سعدي در تو حيران مي‌شود نظارگي سخت زيبا مي‌روي يک بارگي تا بياموزد پري رخسارگي اين چنين رخ با پري بايد نمود زير بارش برنخيزد بارگي...
عشق جانان در جهان هرگز نبودي کاشکي سعدی شیرازی

عشق جانان در جهان هرگز نبودي کاشکي

عشق جانان در جهان هرگز نبودي کاشکي شاعر : سعدي يا چو بود اندر دلم کمتر فزودي کاشکي عشق جانان در جهان هرگز نبودي کاشکي همچو من معشوقه يک ره آزمودي کاشکي آزمودم درد و داغ...
دل ديوانگيم هست و سر ناباکي سعدی شیرازی

دل ديوانگيم هست و سر ناباکي

دل ديوانگيم هست و سر ناباکي شاعر : سعدي که نه کاريست شکيبايي و اندهناکي دل ديوانگيم هست و سر ناباکي خرقه گو در بر من دست بشوي از پاکي سر به خمخانه تشنيع فرو خواهم برد...
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقي سعدی شیرازی

عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقي

عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقي شاعر : سعدي وز مي چنان نه مستم کز عشق روي ساقي عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقي شخصي کما تراني من غايه اشتياقي يا غايه الاماني قلبي لديک...