مسیر جاری :
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/shahrehichahich.jpg)
شهر هیچا هیچ
روزی بود روزگاری بود. هر كس به فكرِ كاری بود. شهری بود به نام «هیچاهیچ» پر بود از دكان و خانه و كوچههای پیچ در پیچ، توی این شهر دختری بود، غمگین....
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/khareshir.jpg)
خره شیر شكار میكرد
یكی بو، یكی نبود. غیر از خدای مهربان، خاركنی بود نامهربان. خاركنِ ما صبح تا غروب، تلاش میكرد و كار میكرد، خار بیابان را میكند، كُپّه میكرد...
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/morghoftad.jpg)
مرغ افتاد و مُرد، خروس غصه خورد
یكی بود، یكی نبود. مرغی بود، خروسی بود. مرغی مثلِ دسته گل، ناز و زیبا و تُپل. خروسی كاكُل زری. تاجِ سرخی به سرش، صاحب بال و پری. هر دو همخانه...
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/lebaseeidgonjeshk.jpg)
لباس عید گنجشك
روزی بود، روزگاری بود. هر كه به فكر كاری بود. یواش یواش بهار میشد، دوباره فصلِ كار میشد. شكوفهها قشنگ قشنگ، گلها، هزار هزار رنگ. گل بود و...
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/darkoob.jpg)
داركوبي كه خورشيد شد
يكي بود، يكي نبود. زير گنبدكبود، روي شاخههاي يك درخت پير لانهي داركوبي بود.
داركوبِ قصّهي ما روي درخت، خوب زندگي ميكرد. چه هوا گرم و چه...
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/gahvaredaryaei.jpg)
گهوارهی دریایی
اتل و متل توتوله، روزی و روزگاری، آدمی بود كوتوله، كارش چی بود؟ غوّاصی بود. تو دریاها شنا میكرد. میرفت به عمق دریاها، توی دلش خدا خدا خدا میكرد....
شنبه، 20 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/chetorinishetbezanam.jpg)
چه طورينيشت بزنم؟
يكي بود، يكي نبود، زيرگنبد كبود، توي دِه خاركني بود. خاركني پير و فقير، توي چنگ درد و بيپولي اسير. صبح زود، خاكن پير، چشم به آسمان ميدوخت....
پنجشنبه، 18 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/azhameporzoortaram.jpg)
از همه پر زورترم
يكي بود، يكي نبود، روزي بود، روزگاري بود. غير از خداي مهربان، گنجشكي بود زار و نالان. چه فصلي بود؟ زمستان، سرماي سرد و سوزان. هر جا كه زندگي...
پنجشنبه، 18 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/rubahebaghban.jpg)
روباه باغبان
خواند و خواند ارّه كشيد. ارّه را هم كلاغِ بيچاره شنيد. قار قاري كرد و گفت: «چه ميكني؟ دوستي يا دشمني؟ نميبيني لانهي من اينجاست؟ اين درخت خانهي...
پنجشنبه، 18 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/morghghashangtopoli.jpg)
مرغ قشنگ تپلي
اتل متل، توتوله، مرغكي بود، چه مرغي! مرغي تپل، مرغ نگو يك دستهي گل، چاق و زرنگ، با پَر و بالِ رنگارنگ. تخم ميگذاشت. چه تخمي! تخم درشتي كه دو...
پنجشنبه، 18 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/khaiyatbashi.jpg)
خياط باشي و بزبزي جان
يكي بود يكي نبود، روزي بود، روزگاري بود. غير از خداي مهربان، خياطي بود، پرشور وشر، دكاني دشت سر گذر. توي خانه زني نداشت. يك «بُزي» داشت و سه...
پنجشنبه، 18 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/dabbehkareh.jpg)
دبهی کره
یک گرگ و یک روباه با هم دوست شدند. چند روزی از دوستی آنها نگذشته بود که روباه به گرگ گفت: «زمستون، هوا خیلی سرد میشه. بیا از حالا بگردیم و...
سهشنبه، 16 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/karimpadeshah.jpg)
کریم پادشاه
خارکنی بود که به او «کریم» میگفتند. اسم پادشاه آن شهر هم کریم بود. یک روز کریم پادشاه، با زن و کنیز و غلامانش برای شکار به صحرا رفت. در آنجا...
سهشنبه، 16 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/haftdokhtaran.jpg)
هفت دختران
هیزمشکنی هفت دختر داشت. او هر روز صبح زود به جنگل میرفت، پشتهای هیزم جمع میکرد، به شهر میبرد، میفروخت و غروب به خانه برمیگشت.
سهشنبه، 16 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/ahooyelang.jpg)
آهوی لنگ
خارکنی بود که به کوه میرفت، پشتهی خاری میکند و به آبادی میبرد و میفروخت.
یک روز آمد پشتهاش را بردارد، دیوی از لابهلای خارها بیرون آمد....
سهشنبه، 16 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/derakhteashrafi.jpg)
درخت اشرفی
در روزگاران قدیم خارکن پیری با زن و فرزندانش زندگی میکرد. آنها خیلی فقیر بودند و به سختی زندگیشان را میگذراندند.
سهشنبه، 16 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/arezoo.jpg)
آرزو
رعیتی بود به نام «کاسعلی». یک روز چند تا خروس، چند تا تخم مرغ و مقداری جو برداشت و رفت خدمت ارباب. وقتی رسید، دید در خانه باز است، وارد شد....
شنبه، 13 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/tarikhejahan.jpg)
تاریخ جهان
سلطانی از دانشمندی خواست تاریخ جهان را برای او بنویسد. دانشمند ده سال زحمت کشید و نتیجهی زحمات و مطالعاتش را در کتابهای زیادی نوشت. بعد آنها...
شنبه، 13 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/pirmardvaezraeil.jpg)
پیرمرد و عزرائیل
پیرمردی بود که از مرگ میترسید. یک روز زمستانی که هوا خیلی سرد بود و برف همه جا را پوشانده بود، عزرائیل سراغ او رفت و گفت: «آماده باش که میخوام...
جمعه، 12 خرداد 1396
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/khanehgel.jpg)
خانهی گِل و خانهی دِل
پیرمردی دو پسر داشت که هر کدام برای خودشان مردی شده بودند. یک روز تصمیم گرفت پسرها را امتحان کند. آنها را صدا کرد و گفت: «من یک پام لب گوره...
جمعه، 12 خرداد 1396
گروه بندی
برگزیده ها
تازه های مقالات
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
قرآن نفیس بایسنقری در موزههای جهان
5 دلیل که دبی را به یکی از بهترین مقاصد گردشگری جهان تبدیل کرده است
بزرگترین قرآن خطی جهان
نهادها و مسئولین چه وظایفی برای دعوت به نماز دارند؟
شیوه ها و روش های تأثیرگذار دعوت دیگران به نماز
پیش نیازها و اقدام های مهم قبل از دعوت دیگران به نماز
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
تاریخ تولد امام زمان(عج)
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
محل تولد امام زمان (ع)
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان تهران