ساقيا مي ده که مرغ صبح بام
ساقيا مي ده که مرغ صبح بام شاعر : سعدي رخ نمود از بيضه زنگارفام ساقيا مي ده که مرغ صبح بام آتش سودا به آب چشم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شمع بخواهد نشست بازنشين اي غلام
شمع بخواهد نشست بازنشين اي غلام شاعر : سعدي روي تو ديدن به صبح روز نمايد تمام شمع بخواهد نشست بازنشين اي غلام ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام
ماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام شاعر : سعدي ماه مبارک طلوع سرو قيامت قيام ماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا دو ديده به راه و دو گوش بر پيغام
مرا دو ديده به راه و دو گوش بر پيغام شاعر : سعدي تو مستريح و به افسوس مي‌رود ايام مرا دو ديده به راه و دو گوش بر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
روزگاريست که سودازده روي توام
روزگاريست که سودازده روي توام شاعر : سعدي خوابگه نيست مگر خاک سر کوي توام روزگاريست که سودازده روي توام که به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من اندر خود نمي‌يابم که روي از دوست برتابم
من اندر خود نمي‌يابم که روي از دوست برتابم شاعر : سعدي بدار اي دوست دست از من که طاقت رفت و پايابم من اندر خود نمي‌يابم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به خاک پاي عزيزت که عهد نشکستم
به خاک پاي عزيزت که عهد نشکستم شاعر : سعدي ز من بريدي و با هيچ کس نپيوستم به خاک پاي عزيزت که عهد نشکستم اگر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم شاعر : سعدي آوازه درستست که من توبه شکستم گو خلق بدانند که من عاشق و مستم من...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من خود اي ساقي از اين شوق که دارم مستم
من خود اي ساقي از اين شوق که دارم مستم شاعر : سعدي تو به يک جرعه ديگر ببري از دستم من خود اي ساقي از اين شوق که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل پيش تو و ديده به جاي دگرستم
دل پيش تو و ديده به جاي دگرستم شاعر : سعدي تا خصم نداند که تو را مي‌نگرستم دل پيش تو و ديده به جاي دگرستم هر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو تو آمدي مرا بس که حديث خويش گفتم
چو تو آمدي مرا بس که حديث خويش گفتم شاعر : سعدي چو تو ايستاده باشي ادب آن که من بيفتم چو تو آمدي مرا بس که حديث...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من همان روز که آن خال بديدم گفتم
من همان روز که آن خال بديدم گفتم شاعر : سعدي بيم آنست بدين دانه که در دام افتم من همان روز که آن خال بديدم گفتم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من از آن روز که دربند توام آزادم
من از آن روز که دربند توام آزادم شاعر : سعدي پادشاهم که به دست تو اسير افتادم من از آن روز که دربند توام آزادم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم
عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم شاعر : سعدي يا گناهيست که اول من مسکين کردم عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم غم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم شاعر : سعدي همي‌برابرم آيد خيال روي تو هر دم هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
از در درآمدي و من از خود به درشدم
از در درآمدي و من از خود به درشدم شاعر : سعدي گفتي کز اين جهان به جهان دگر شدم از در درآمدي و من از خود به درشدم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنان در قيد مهرت پاي بندم
چنان در قيد مهرت پاي بندم شاعر : سعدي که گويي آهوي سر در کمندم چنان در قيد مهرت پاي بندم گهي بر حال بي سامان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم شاعر : سعدي به ديدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم خرامان از درم بازآ کت از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شکست عهد مودت نگار دلبندم
شکست عهد مودت نگار دلبندم شاعر : سعدي بريد مهر و وفا يار سست پيوندم شکست عهد مودت نگار دلبندم دل از محبت دنيا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من با تو نه مرد پنجه بودم
من با تو نه مرد پنجه بودم شاعر : سعدي افکندم و مردي آزمودم من با تو نه مرد پنجه بودم من نيز دلاوري نمودم ديدم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390