ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ز من مپرس که در دست او دلت چونست شاعر : سعدي ازو بپرس که انگشت‌هاش در خونست ز من مپرس که در دست او دلت چونست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
با همه مهر و با منش کينست
با همه مهر و با منش کينست شاعر : سعدي چه کنم حظ بخت من اينست با همه مهر و با منش کينست پنجه با ساعدي که سيمينست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بخت جوان دارد آن که با تو قرينست
بخت جوان دارد آن که با تو قرينست شاعر : سعدي پير نگردد که در بهشت برينست بخت جوان دارد آن که با تو قرينست گر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر محتسب به خانه خمار بگذرد
گر محتسب به خانه خمار بگذرد شاعر : سعدي سعدي به خويشتن نتوان رفت سوي دوست گر محتسب به خانه خمار بگذرد هر گه که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر که سوداي تو دارد چه غم از هر که جهانش
هر که سوداي تو دارد چه غم از هر که جهانش شاعر : سعدي نگران تو چه انديشه و بيم از دگرانش هر که سوداي تو دارد چه غم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن
تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن شاعر : سعدي که ندارد دل من طاقت هجران ديدن تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آخر نگهي به سوي ما کن
آخر نگهي به سوي ما کن شاعر : سعدي دردي به ارادتي دوا کن آخر نگهي به سوي ما کن آخر به غلط يکي وفا کن بسيار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن مکن
چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن مکن شاعر : سعدي تيرباران قضا را جز رضا جوشن مکن چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گواهي امينست بر درد من
گواهي امينست بر درد من شاعر : سعدي سرشک روان بر رخ زرد من گواهي امينست بر درد من الا اي گل نازپرورد من ببخشاي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي يار ناسامان من از من چرا رنجيده‌اي؟
اي يار ناسامان من از من چرا رنجيده‌اي؟ شاعر : سعدي وي درد و اي درمان من از من چرا رنجيده‌اي؟ اي يار ناسامان من از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنان خوب رويي بدان دلربايي
چنان خوب رويي بدان دلربايي شاعر : سعدي دريغت نيايد به هر کس نمايي چنان خوب رويي بدان دلربايي که در پرده باشي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر شبي با دلي و صد زاري
هر شبي با دلي و صد زاري شاعر : سعدي منم و آب چشم و بيداري هر شبي با دلي و صد زاري بس که چشمم کند گهرباري بنماندست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در عهد تو اي نگار دلبند
در عهد تو اي نگار دلبند شاعر : سعدي بس عهد که بشکنند و سوگند در عهد تو اي نگار دلبند زين بيش جفا و جور مپسند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
فرو رفت جم را يکي نازنين
فرو رفت جم را يکي نازنين شاعر : سعدي کفن کرد چون کرمش ابريشمين فرو رفت جم را يکي نازنين که بر وي بگريد به زاري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي پارسا سيرت حق پرست
يکي پارسا سيرت حق پرست شاعر : سعدي فتادش يکي خشت زرين به دست يکي پارسا سيرت حق پرست که سودا دل روشنش تيره کرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ميان دو تن دشمني بود و جنگ
ميان دو تن دشمني بود و جنگ شاعر : سعدي سر از کبر بر يکديگر چون پلنگ ميان دو تن دشمني بود و جنگ که بر هر دو تنگ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شبي خفته بودم به عزم سفر
شبي خفته بودم به عزم سفر شاعر : سعدي پي کارواني گرفتم سحر شبي خفته بودم به عزم سفر که بر چشم مردم جهان تيره کرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خبر داري اي استخواني قفس
خبر داري اي استخواني قفس شاعر : سعدي که جان تو مرغي است نامش نفس؟ خبر داري اي استخواني قفس دگر ره نگردد به سعي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز عهد پدر يادم آيد همي
ز عهد پدر يادم آيد همي شاعر : سعدي که باران رحمت بر او هر دمي ز عهد پدر يادم آيد همي ز بهرم يکي خاتم و زر خريد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي برد با پادشاهي ستيز
يکي برد با پادشاهي ستيز شاعر : سعدي به دشمن سپردش که خونش بريز يکي برد با پادشاهي ستيز همي گفت هر دم به زاري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390