کدام چاره سگالم که با تو درگيرد
کدام چاره سگالم که با تو درگيرد شاعر : سعدي کجا روم که دل من دل از تو برگيرد کدام چاره سگالم که با تو درگيرد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلم دل از هوس يار بر نمي‌گيرد
دلم دل از هوس يار بر نمي‌گيرد شاعر : سعدي طريق مردم هشيار بر نمي‌گيرد دلم دل از هوس يار بر نمي‌گيرد که جان من...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي به عيب من از خويشتن نپردازد
کسي به عيب من از خويشتن نپردازد شاعر : سعدي که هر که مي‌نگرم با تو عشق مي‌بازد کسي به عيب من از خويشتن نپردازد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد شاعر : سعدي درياي آتشينم در ديده موج خون زد بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد بازم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هشيار کسي بايد کز عشق بپرهيزد
هشيار کسي بايد کز عشق بپرهيزد شاعر : سعدي وين طبع که من دارم با عقل نياميزد هشيار کسي بايد کز عشق بپرهيزد گر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر يکي از عشق برآرد خروش
گر يکي از عشق برآرد خروش شاعر : سعدي بر سر آتش نه غريبست جوش گر يکي از عشق برآرد خروش دامن عفوش به گنه بربپوش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش
دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش شاعر : سعدي گرفته از سر مستي و عاشقي سر خويش دلي که ديد که غايب شدست از اين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خويش
گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خويش شاعر : سعدي کاين منم با تو گرفته ره صحرا در پيش گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين شاعر : سعدي لبست آن يا شکر يا جان شيرين بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين حکايت مي‌کند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از يمين
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از يمين شاعر : سعدي عقل و طبعم خيره گشت از صنع رب العالمين صبحم از مشرق برآمد باد نوروز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه روي و موي و بناگوش و خط و خالست اين
چه روي و موي و بناگوش و خط و خالست اين شاعر : سعدي چه قد و قامت و رفتار و اعتدالست اين چه روي و موي و بناگوش و خط...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي چشم تو دلفريب و جادو
اي چشم تو دلفريب و جادو شاعر : سعدي در چشم تو خيره چشم آهو اي چشم تو دلفريب و جادو زان چشم همي‌کنم به هر سو ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من از دست کمانداران ابرو
من از دست کمانداران ابرو شاعر : سعدي نمي‌يارم گذر کردن به هر سو من از دست کمانداران ابرو ندانم قرص خورشيدست يا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گفتم به عقل پاي برآرم ز بند او
گفتم به عقل پاي برآرم ز بند او شاعر : سعدي روي خلاص نيست بجهد از کمند او گفتم به عقل پاي برآرم ز بند او عقلت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
غريب آمدم در سواد حبش
غريب آمدم در سواد حبش شاعر : سعدي دل از دهر فارغ سر از عيش خوش غريب آمدم در سواد حبش تني چند مسکين بر او پاي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي را به چوگان مه دامغان
يکي را به چوگان مه دامغان شاعر : سعدي بزد تا چو طبلش بر آمد فغان يکي را به چوگان مه دامغان بر او پارسايي گذر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به صنعا درم طفلي اندر گذشت
به صنعا درم طفلي اندر گذشت شاعر : سعدي چه گويم کز آنم چه بر سر گذشت! به صنعا درم طفلي اندر گذشت که ماهي گورش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بيا تا برآريم دستي ز دل
بيا تا برآريم دستي ز دل شاعر : سعدي که نتوان برآورد فردا ز گل بيا تا برآريم دستي ز دل که بي برگ ماند ز سرماي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سيه چرده‌اي را کسي زشت خواند
سيه چرده‌اي را کسي زشت خواند شاعر : سعدي جوابي بگفتش که حيران بماند سيه چرده‌اي را کسي زشت خواند که عيبم شماري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مغي در به روي از جهان بسته بود
مغي در به روي از جهان بسته بود شاعر : سعدي بتي را به خدمت ميان بسته بود مغي در به روي از جهان بسته بود قضا حالتي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390