مترجم: محمود کريمي شروداني
منبع:راسخون
منبع:راسخون
مسئلهي يهود (The Jewish question)، حقيقت يا توهم؟
"مسئلهي يهود" هنوز هم وجود دارد. انکار آن بيفايده است....، در هر جايي که تعداد محسوسي يهودي زندگي کنند، مسئلهي يهود وجود دارد. هر جايي که اين مسئله وجود ندارد، در حال حمل شدن توسط يهوديان در مسير مهاجرتهايشان است. ما به طور طبيعي به جاهايي نقل مکان ميکنيم که مورد آزار قرار نگيريم، و در آنجا، حضور ما، آزار و اذيت ايجاد ميکند... يهوديان بدبخت هم اکنون د ر حال حمل حس ضد يهود به انگليس هستند، آنها قبلاً اين حس را در آمريکا معرفي کردهاند". تئودور هرزل، "يک ايالت يهودي"، ص 4 قسمت اصلي دشواري نوشتن دربارهي "مسئلهي يهود" حساسيت فوقالعادهي يهوديان و غير يهوديان دربارهي کليّت اين امر است. يک حس مبهمي وجود دارد که استفادهي آشکارا از کلمهي "يهود" (Jew) يا استفادهي بي پرده از اين لغت در چاپ، به نوعي نامناسب است. گريزهاي مؤدبانهاي همچون "Hebrew" (عبراني) و "Semite" (سامي، از نسل سام بن نوح)، هر دوي آنها مورد نکوهشي غلط قرار دارند، افراد راهشان را محتاطانه انتخاب ميکنند، گويي کل اين موضوع قدغن و ممنوع است، اين وضع ادامه مييابد تا اين که برخي انديشمندان شجاع يهودي، لغت خوب و قديمي "يهود" (Jew) را به کار ميگيرند و محدوديت برداشته ميشود و هوا صاف ميشود. کلمهي "يهود" (Jew) يک صفت نيست، يک اسم است، قديمي و محترم، داراي مفهوم براي تمام دورههاي تاريخ بشري، گذشته، حال و زمان پيشرو.
حساسيت بينهايت زيادي دربارهي بحث عمومي در مبحث "مسئلهي يهود" در ميان غيريهوديان وجود دارد. آنها ترجيح ميدهند که اين بحث را در مناطق مرزي مبهم تفکرشان نگه دارند و در لفافهاي از سکوت آن را بپوشانند. ارثيهي آنها از تحمّل و بردباري، ميخواهد کاري با نگرش آنها انجام دهد، اما شايد حس غريزي آنها از مشقتي که در اين زمينه هست، کارهاي بيشتري دارد که ميخواهد با نگرش آنها انجام دهد. عمدهي اظهارات رسمي غيريهوديان دربارهي "مسئلهي يهود" در غالب سياستمدار چاپلوس يا سخنگوي خوشايند و دلپذير پس از ناهار است: نامهاي بزرگ يهودي در فلسفه، پزشکي، ادبيات، موسيقي، علم دارايي (و مالي) ذکر ميشوند، انرژي، توانايي صرفهجويي (رعايت اقتصادي) نژاد (يهود)، مورد توجه قرار ميگيرد و همه با اين احساس که جايگاهي سخت، نسبتاً به صورت تر و تميز مورد مذاکره و گفت وگو قرار گرفته است، به خانه ميروند. اما از اين راه چيزي تغيير نميکند. يهود دگرگون نميشود. غيريهوديان دگرگون نميشوند. يهود همچنان معماي جهان باقي ميماند.
حساسيت غيريهوديان روي اين موضوع به بهترين شکل توسط "تمايل به سکوت" بيان ميشود: "اصلاً چرا بايد در اين باره ("مسئله يهود") بحث شود؟"
نگرش (غيريهوديان) است. چنين نگرشي خود مدرکي است مبني بر اين که مشکلي وجود دارد که اگر ميتوانيم بايد از آن (مشکل) طفره برويم (و سراغش نرويم).
"اصلاً چرا بايد در اين باره ("مسئلهي يهود") بحث شود؟"، متفکر باهوش آشکارا معناهاي ضمني (تلويحها) اين سئوال را دوست دارد، (در اين سؤال مسئلهاي ديده ميشود) وجود مسئلهاي که بحث يا عدم بحث در باب آن، در انتخاب مطلوب ذهنهاي ساده انديش نميگنجد.
آيا يک "مسئله يهود" نيز در روسيه وجود دارد؟ مسلماً وجود دارد، آن هم در تلخترين شکل آن. آيا نياز است که اين "مسئله" در روسيه معرفي (و مطرح) شود؟ بدون شک، آن را از هر زاويهاي معرفي کنيد، تا در امتداد آن احتمالاً روشنايي و شفا بيايد.
خوب، درصد جمعيت يهوديان در روسيه فقط يک درصد از جمعيت آنها در ايالات متحده بيشتر است. اکثر يهوديان خودشان (به طور طبيعي) در روسيه، بد رفتارتر از آن چه که در اين جا هستند، نيستند. آنها در روسيه تحت محدوديتهايي زندگي کردهاند که در اين جا (آمريکا) وجود ندارد، با اين حال، در روسيه نابغههاي يهود، خودشان را براي دستيابي به درجهاي از قدرت توانمند کردهاند، چيزي که ذهن روسها را مغشوش کرده است. شما، چه به روماني، روسيه، اتريش يا آلمان برويد، چه به هر جاي ديگري که "مسئله يهود" به عنوان يک موضوع حياتي در اولويت قرار گرفته است، خواهيد فهميد که دليل اصلي آن سختتر کار کردن نوابغ يهودي جهت دستيابي به قدرت کنترل است.
اين جا در ايالات متحده، حقيقت اين اقليت (يهود)، اين است: عناصر پراکندهي يهودي که سه درصد ملت 110 ميليوني آمريکا را تشکيل ميدهند، (جمعيت آمريکا در سال 2015 حدود 316 ميليون نفر بوده که طبق آمار سال 2002، دو درصد يهودياند)، در طي پنجاه سال به چنان حدي از کنترل بر امور رسيدهاند که هر نژاد ديگري با جمعيتي ده برابر آنها، نميتوانست به آن دست يابد، اين است که "مسئلهي يهود" را در اين جا ايجاد ميکند. سه درصد از هر مردم ديگري که بودند، به سختي ميشد توضيحي براي آن يافت، زيرا به هر جايگاه بلند مرتبه که سر ميزديم نميتوانستيم نمايندهاي از آنها را در آن جايگاه ملاقات کنيم (در صورتي که براي يهود اين گونه نيست و در هر موقعيت بالا نمايندهاي دارد) در درونيترين هيأتهاي سري چهار قدرت بزرگ در کاخ ورساي (The Big Four at Versailles چهار قدرت خارجي که در کنفرانس صلح پاريس در ژانويه 1919 گرد آمدند تا آيندهي آلمان پس از جنگ جهاني اول و ديگر کشورهاي شکست خورده را مشخص کنند)، در دادگاه عالي، هيئتهاي کاخ سفيد، در جايگاههاي پهناور اقتصادي و مالي دنيا، هر جايي که قدرتي براي دستيابي يا استفاده وجود دارد. هنوز هم يهود را در هر جايي از حلقههاي بالاي قدرت ميبينيم، به معناي دقيق کلمه در هر جايي که قدرت وجود دارد. او مغزها را در اختيار دارد، ابتکار عمل را در دست دارد و ديدگاه نافذ را، که تقريباً به صورت اتوماتيک او را به "اوج" پرتاب ميکند و درنتيجه، يهود بيش از هر نژاد ديگري مورد توجه است.
و اين همان جايي است که "مسئلهي يهود" آغاز ميشود. "مسئلهي يهود" با عبارتهاي سادهاي آغاز ميشود: چگونه يهود اين قدر طبيعي و بدون مخالفت به جايگاههاي بالا جذب ميشود؟ چه چيزي او را در آن جا قرار ميدهد؟ چرا او در آنجا قرار داده ميشود؟ او در موقعيتهاي بالا، چه کاري انجام ميدهد؟ قرار داشتن او در چنان جايگاهي براي دنيا به چه معني است؟
اين سرآغاز مسئلهي يهود است. از اين نقاط است که مسئله يهود به ديگر جاها حرکت ميکند، و اين که گرايش به سمت حمايت از يهود باشد يا ضد سامي (ضد يهودي) باشد به ميزان تعصبي بستگي دارد که در هنگام بررسي اين موضوع (مسئله يهود) وجود دارد، اين که گرايش به سمت حمايت از انسانيت باشد، بستگي به ميزان بصيرت و ذکاوت دارد.
استفاده از کلمهي انسانيت (Humanity) در ارتباط با کلمهي يهود (Jew) معمولاً منجر به يک معني جانبي ميشود که شايد در تصور نباشد. در ارتباط اين دو کلمه معمولاً اين گونه تفهميم ميشود که "انسانيت" بايد مقارن "يهود" نشان داده شود. چيزي شبيه يک اجبار عظيم بر دوش يهود وجود دارد که انسانيت خودش را مقارن کل نژاد يهود نشان دهد. يهود مدتهاست به اين تفکر دربارهي خودش که او تنها مدعي بشردوستي جامعه است، خو گرفته است. جامعه مطالبه بزرگي از يهود براي توقف يکهتازياش دارد، براي توقف استثمار جهان، براي توقف ايجاد گروههاي يهودي و منفعتهايش، براي شروع واقعيت دادن به آن پيشگويي باستاني مبني بر اين که همهي ملتهاي زمين بايد از طريق او خوشبخت شوند، از طرفي يکهتازي او هنوز اجازه نداده او به اين سمت برود.
منبع مقاله :
يهود بينالملل نوشته هنري فورد
The lnternational Jew By Henry Ford
"مسئلهي يهود" هنوز هم وجود دارد. انکار آن بيفايده است....، در هر جايي که تعداد محسوسي يهودي زندگي کنند، مسئلهي يهود وجود دارد. هر جايي که اين مسئله وجود ندارد، در حال حمل شدن توسط يهوديان در مسير مهاجرتهايشان است. ما به طور طبيعي به جاهايي نقل مکان ميکنيم که مورد آزار قرار نگيريم، و در آنجا، حضور ما، آزار و اذيت ايجاد ميکند... يهوديان بدبخت هم اکنون د ر حال حمل حس ضد يهود به انگليس هستند، آنها قبلاً اين حس را در آمريکا معرفي کردهاند". تئودور هرزل، "يک ايالت يهودي"، ص 4 قسمت اصلي دشواري نوشتن دربارهي "مسئلهي يهود" حساسيت فوقالعادهي يهوديان و غير يهوديان دربارهي کليّت اين امر است. يک حس مبهمي وجود دارد که استفادهي آشکارا از کلمهي "يهود" (Jew) يا استفادهي بي پرده از اين لغت در چاپ، به نوعي نامناسب است. گريزهاي مؤدبانهاي همچون "Hebrew" (عبراني) و "Semite" (سامي، از نسل سام بن نوح)، هر دوي آنها مورد نکوهشي غلط قرار دارند، افراد راهشان را محتاطانه انتخاب ميکنند، گويي کل اين موضوع قدغن و ممنوع است، اين وضع ادامه مييابد تا اين که برخي انديشمندان شجاع يهودي، لغت خوب و قديمي "يهود" (Jew) را به کار ميگيرند و محدوديت برداشته ميشود و هوا صاف ميشود. کلمهي "يهود" (Jew) يک صفت نيست، يک اسم است، قديمي و محترم، داراي مفهوم براي تمام دورههاي تاريخ بشري، گذشته، حال و زمان پيشرو.
حساسيت بينهايت زيادي دربارهي بحث عمومي در مبحث "مسئلهي يهود" در ميان غيريهوديان وجود دارد. آنها ترجيح ميدهند که اين بحث را در مناطق مرزي مبهم تفکرشان نگه دارند و در لفافهاي از سکوت آن را بپوشانند. ارثيهي آنها از تحمّل و بردباري، ميخواهد کاري با نگرش آنها انجام دهد، اما شايد حس غريزي آنها از مشقتي که در اين زمينه هست، کارهاي بيشتري دارد که ميخواهد با نگرش آنها انجام دهد. عمدهي اظهارات رسمي غيريهوديان دربارهي "مسئلهي يهود" در غالب سياستمدار چاپلوس يا سخنگوي خوشايند و دلپذير پس از ناهار است: نامهاي بزرگ يهودي در فلسفه، پزشکي، ادبيات، موسيقي، علم دارايي (و مالي) ذکر ميشوند، انرژي، توانايي صرفهجويي (رعايت اقتصادي) نژاد (يهود)، مورد توجه قرار ميگيرد و همه با اين احساس که جايگاهي سخت، نسبتاً به صورت تر و تميز مورد مذاکره و گفت وگو قرار گرفته است، به خانه ميروند. اما از اين راه چيزي تغيير نميکند. يهود دگرگون نميشود. غيريهوديان دگرگون نميشوند. يهود همچنان معماي جهان باقي ميماند.
حساسيت غيريهوديان روي اين موضوع به بهترين شکل توسط "تمايل به سکوت" بيان ميشود: "اصلاً چرا بايد در اين باره ("مسئله يهود") بحث شود؟"
نگرش (غيريهوديان) است. چنين نگرشي خود مدرکي است مبني بر اين که مشکلي وجود دارد که اگر ميتوانيم بايد از آن (مشکل) طفره برويم (و سراغش نرويم).
"اصلاً چرا بايد در اين باره ("مسئلهي يهود") بحث شود؟"، متفکر باهوش آشکارا معناهاي ضمني (تلويحها) اين سئوال را دوست دارد، (در اين سؤال مسئلهاي ديده ميشود) وجود مسئلهاي که بحث يا عدم بحث در باب آن، در انتخاب مطلوب ذهنهاي ساده انديش نميگنجد.
آيا يک "مسئله يهود" نيز در روسيه وجود دارد؟ مسلماً وجود دارد، آن هم در تلخترين شکل آن. آيا نياز است که اين "مسئله" در روسيه معرفي (و مطرح) شود؟ بدون شک، آن را از هر زاويهاي معرفي کنيد، تا در امتداد آن احتمالاً روشنايي و شفا بيايد.
خوب، درصد جمعيت يهوديان در روسيه فقط يک درصد از جمعيت آنها در ايالات متحده بيشتر است. اکثر يهوديان خودشان (به طور طبيعي) در روسيه، بد رفتارتر از آن چه که در اين جا هستند، نيستند. آنها در روسيه تحت محدوديتهايي زندگي کردهاند که در اين جا (آمريکا) وجود ندارد، با اين حال، در روسيه نابغههاي يهود، خودشان را براي دستيابي به درجهاي از قدرت توانمند کردهاند، چيزي که ذهن روسها را مغشوش کرده است. شما، چه به روماني، روسيه، اتريش يا آلمان برويد، چه به هر جاي ديگري که "مسئله يهود" به عنوان يک موضوع حياتي در اولويت قرار گرفته است، خواهيد فهميد که دليل اصلي آن سختتر کار کردن نوابغ يهودي جهت دستيابي به قدرت کنترل است.
اين جا در ايالات متحده، حقيقت اين اقليت (يهود)، اين است: عناصر پراکندهي يهودي که سه درصد ملت 110 ميليوني آمريکا را تشکيل ميدهند، (جمعيت آمريکا در سال 2015 حدود 316 ميليون نفر بوده که طبق آمار سال 2002، دو درصد يهودياند)، در طي پنجاه سال به چنان حدي از کنترل بر امور رسيدهاند که هر نژاد ديگري با جمعيتي ده برابر آنها، نميتوانست به آن دست يابد، اين است که "مسئلهي يهود" را در اين جا ايجاد ميکند. سه درصد از هر مردم ديگري که بودند، به سختي ميشد توضيحي براي آن يافت، زيرا به هر جايگاه بلند مرتبه که سر ميزديم نميتوانستيم نمايندهاي از آنها را در آن جايگاه ملاقات کنيم (در صورتي که براي يهود اين گونه نيست و در هر موقعيت بالا نمايندهاي دارد) در درونيترين هيأتهاي سري چهار قدرت بزرگ در کاخ ورساي (The Big Four at Versailles چهار قدرت خارجي که در کنفرانس صلح پاريس در ژانويه 1919 گرد آمدند تا آيندهي آلمان پس از جنگ جهاني اول و ديگر کشورهاي شکست خورده را مشخص کنند)، در دادگاه عالي، هيئتهاي کاخ سفيد، در جايگاههاي پهناور اقتصادي و مالي دنيا، هر جايي که قدرتي براي دستيابي يا استفاده وجود دارد. هنوز هم يهود را در هر جايي از حلقههاي بالاي قدرت ميبينيم، به معناي دقيق کلمه در هر جايي که قدرت وجود دارد. او مغزها را در اختيار دارد، ابتکار عمل را در دست دارد و ديدگاه نافذ را، که تقريباً به صورت اتوماتيک او را به "اوج" پرتاب ميکند و درنتيجه، يهود بيش از هر نژاد ديگري مورد توجه است.
و اين همان جايي است که "مسئلهي يهود" آغاز ميشود. "مسئلهي يهود" با عبارتهاي سادهاي آغاز ميشود: چگونه يهود اين قدر طبيعي و بدون مخالفت به جايگاههاي بالا جذب ميشود؟ چه چيزي او را در آن جا قرار ميدهد؟ چرا او در آنجا قرار داده ميشود؟ او در موقعيتهاي بالا، چه کاري انجام ميدهد؟ قرار داشتن او در چنان جايگاهي براي دنيا به چه معني است؟
اين سرآغاز مسئلهي يهود است. از اين نقاط است که مسئله يهود به ديگر جاها حرکت ميکند، و اين که گرايش به سمت حمايت از يهود باشد يا ضد سامي (ضد يهودي) باشد به ميزان تعصبي بستگي دارد که در هنگام بررسي اين موضوع (مسئله يهود) وجود دارد، اين که گرايش به سمت حمايت از انسانيت باشد، بستگي به ميزان بصيرت و ذکاوت دارد.
استفاده از کلمهي انسانيت (Humanity) در ارتباط با کلمهي يهود (Jew) معمولاً منجر به يک معني جانبي ميشود که شايد در تصور نباشد. در ارتباط اين دو کلمه معمولاً اين گونه تفهميم ميشود که "انسانيت" بايد مقارن "يهود" نشان داده شود. چيزي شبيه يک اجبار عظيم بر دوش يهود وجود دارد که انسانيت خودش را مقارن کل نژاد يهود نشان دهد. يهود مدتهاست به اين تفکر دربارهي خودش که او تنها مدعي بشردوستي جامعه است، خو گرفته است. جامعه مطالبه بزرگي از يهود براي توقف يکهتازياش دارد، براي توقف استثمار جهان، براي توقف ايجاد گروههاي يهودي و منفعتهايش، براي شروع واقعيت دادن به آن پيشگويي باستاني مبني بر اين که همهي ملتهاي زمين بايد از طريق او خوشبخت شوند، از طرفي يکهتازي او هنوز اجازه نداده او به اين سمت برود.
منبع مقاله :
يهود بينالملل نوشته هنري فورد
The lnternational Jew By Henry Ford