سیدحسن تقیزاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقیزاده بر جدایی دین از سیاست تأکید میکرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیتالله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقیزاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم میرسد. شاید برای شناخت تقیزاده هیچچیز بهتر از سرمقالهی خود او در شروع دورهی جدید مجلهی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او مینویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیدهی نگارندهی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفهی اطلاعرسانی خود، تعداد محدودی از نوشتههای وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و میتواند مورد استفادهی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقالهی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.
دیاكونوف دو دوره تشخیص میدهد، یعنی قرن نهم- هفتم قبل از مسیح و دورهی بعد از آن. آثار دورهی اولی در آثار بنائی و اسامی نمایان است. برونزهای لرستان ممكن است ارتباطی با اوستا داشته باشند ولی رویهم رفته آثار جریانهای دینی هوری و آشوری در آنها پیدا است، زیرا كه موجودات مركب در اساطیر هوری خیلی پراكنده و زیاد است. اوستا بدون نفوذ سكنهی غیر ایرانی یا قبل از ایرانی تشكل نیافته است. دیاكونوف مصرّ است كه برونزهای لرستان هیچ نوع ارتباطی با كیس اهورمزد یا زردشت ندارد. اسامی اشخاص در این دوره ارتباطی با اوستای جدید نداشته و شاید ذكری از خدایان خیر مانند میترا و آناهیتا و آثور نیست و لغت «فرنا» كه در اسامی شخصی سكیتهای جنوب روسیه زیاد دیده میشود ظاهراً از مادها در زمان اقامت سكیتها در مدی اقتباس شده است.انتشار دین زردشتی باید در عهد دولت مدعی شروع شده باشد. مغها یك قبیله بودهاند كه به تعلیمات زردشت گرویدند و تشكیلات روحانی پیدا كردند [گیرشمان گوید كه تصاویر 67 و 69 در تخت جمشید كه خدمه نقشهای تخت جمشید را نشان میدهد هیچ ارتباطی با مغها ندارند و هم چنین هااوما با بشقاب یا سینی كه یكی از آنها حامل آن است و نیز هیچ دلیلی نیست بر آنكه مجسمهی نقرهای «گنج جیحون» یك مغ باشد.]
به كتابت آوردن اوستا باید بین آخر قرن ششم و پایان قرن چهارم قبل از مسیح شروع شده باشد. بجز اهورمزدا هیچ خدایی غیر سراوشا (سروش) یعنی اطاعت در گاثاها كه قبل از هخامنشیان و در دوران ولادت دولت مدی در آخر قرن هشتم- قرن هفتم به وجود آمده است، دیده نمیشود. پس تألیف آن (گاثا) در حوالی 700 سال قبل از مسیح باید بوده باشد. گاثاها به سلطنت در مبارزهی او با آئینهای محلی و اشراف خدمت میكرده است. از آئین میترا و آناهیتا خبری نبود. دورهی تحول و انتقال بین گاثاها و اوستای جدید در عهد هخامنشیان بوده است. زمان زردشت ظاهراً در حدود نیمهی دوم قرن هفتم قبل از مسیح بوده است. با وجود بودن زردشت در زمان پادشاهان مد تعلیمات مغها هنوز مذهب زردشتی حقیقی نبوده است.
دیاكونوف عقیده دارد كه آستیاژ با فامیل زردشت قرابت داشته است و در موقع مبارزه و جنگ بر ضد كوروش آستیاژ مجبور شد كه قشون مد را از سرحدات غربی عقب بكشد و این فقره موجب آن شد كه نابونید توانست به حران استیلا یابد كه بنابر وقایع نامهها (كرونیك) آن ناحیه پنجاه و چهار سال در دست اومان ماندا (مدها) مانده بود.
قیام گوماتا ارتباط داشته با اوضاع سخت و مشكلی كه مادها پس از الحاق به قلمرو پارسیان در آن بودند. پیشرفت گوماتا ناشی از ضبط شدن اراضی ملكی نجبای محلی و گلههای احشام و غلامان آنها بود و داده شدن آنها به جماعت مردمان آزاد به استثنای املاك اشراف درباری و ارباب شمشیر.
بر اثر قیامهای مدیها بر ضد هخامنشیان مدی دیگر پهلوی پارسی مقام اول در قلمرو شاهنشاهی نداشت و در كتیبهی بیستون در جزو ساتراپیهای مغربی در درجهی آخر ذكر شده.
منبع مقاله:
تقیزاده، سیدحسن، (1393)، مقالات تقیزاده (جلد دوازدهم) نوشتههای تاریخی و نوروز، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.