گروهی بر امام حسین بن علی علیهما السلام وارد شدند و عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، ما در خانه شما چیزهای می بینیم که خوش نداریم». مقصود آنان وسایلی چون فرشها و بالشهایی بود، که آن زمان در خانه حضرت وجود داشت. امام بن خطاب به آنها فرمودند: «ما اهل بیت (علیهم السلام) ، وقتی ازدواج می کنیم، مهریه همسرانمان را به ایشان می دهیم. آنان نیز با مهریه خود، آنچه خوش دارند می خرند. هیچ کدام از اثاثیهای که در این خانه می بینید از آن من نیست». (عن أبی جعفر قال دخل قوم على الحسین بن على قالوا یا ابن رسول الله نری فی منزلک أشیاء تکرهها وإذا فی منزله بسط وتمارق قال إنا نتزوج النساء فنعطیهن مهورهن فیشترین ما شئن منه ما شئن)(1).
مانند آنچه درباره امام حسین علیه السلام آمده، از سیره امام محمد باقر علیه السلام نیز گزارش شده است. ایشان نیز چون اجداد پاکشان برای همسرانشان احترامی ویژه قایل بودند و حریم و حقوق آنان را به بهترین وجه مراعات می کردند. در این زمینه از برخی اصحاب امام محمد باقر چنین نقل شده است:
من خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام شرفیاب شدم. ایشان را در خانهای مزین به انواع رنگها، بالشها، فرشهای پشمی، پشتیها و... دیدم. پس از مدتی دوباره خدمت ایشان رسیدم. اما این بار آن بزرگوار را در خانه ای که تنها با حصیری ساده فرش شده بود زیارت کردم. خدمت ایشان عرض کردم: «فدایت شوم! این چه خانهای است؟» امام باقر علیه السلام فرمودند: «خانه من، اینجاست. خانهای که پیش از این دیده بودی، از آن من نبود، بلکه خانه همسرم بود».(2).پیامبر اسلام در بیانی حکیمانه، درباره وظایف زن در قبال شوهرش می فرمایند: از حقوق شوهر بر همسرش آن است که چراغ خانه اش را روشن نگه دارد راوی ادامه میدهد که امام باقر در ادامه، به همان روایتی که از جد بزرگوارشان امام حسین ع درباره مهریه همسرانشان نقل شد، اشاره فرمودند.
احترام دوسویه همسران که در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) و به بهترین وجه رعایت می شده، میان اجداد طاهرینشان و پیامبران گذشته، پیشینهای دیرینه داشته است. در نقلهای متعدد تاریخی و روایی، از امامان معصوم علی نقل شده است: حضرت ابراهیم خلیل لا پس از ازدواج با هاجر و تولد فرزندش حضرت اسماعیل علیه، ایشان را به سرزمین بی آب و علف حجاز و مکان کنونی خانه کعبه و شهر مکه بردند. از آنجاکه ساره به حضرت ابراهیم اجازه نداده یا از ایشان خواهش کرده بود تا در آن سرزمین نمانند، پس از رساندن ایشان به آن مکان دورافتاده، بی درنگ به فلسطین بازگشتند. هر از چندگاهی، باز هم با هماهنگی ساره به آنجا می رفتند و از آنان دلجویی می کردند. اما هر بار به محض رسیدن و دیدار با آنان باز می گشتند. حتی گفته اند که در برخی سفرها از مرکب نیز پیاده نمی شدند و علت این اقدام خویش را وعده و تعهدی می دانستند که با ساره داشتند.
آیا رفتار و سیره این پیامبر بزرگ خداوند نمی تواند دلیلی محکم بر اکرام و احترام به شأن همسرشان ساره باشد. ساره، بانویی گرانقدر و محترم نزد همسر گرامی شان ابراهیم خلیل صلى الله علیه وسلم بود. او کسی بود که خود به همسر بزرگوارشان پیشنهاد ازدواج دوباره داد و خود کنیزش هاجر را به ایشان هدیه کرد. شاید این پیامبر بزرگ خداوند در قبال از خودگذشتگی همسرش چنین احترامی فوق العاده برایش قایل بود. ابراهیم علیه السلام شخصیتی بزرگ است. اخلاص و از خودگذشتگی ایشان مثال زدنی است. طبیعی است که وقتی ساره از حق خود می گذرد، ابراهیم در برابر، پاسخی بسیار والاتر و با ارزش تر به او می دهد. (وإذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها إن الله کان على کل شیء حسیبا (3).
یکی از زیباترین نمودهای اکرام و احترام به همسر، به پیشواز و بدرقه او رفتن، هنگام ورود و خروجش از خانه است. لازمه این حرکت زیبا و رفتار نیک، توجه و عنایت به شخصیت همسر و ارزش قائل شدن برای اوست. این گونه است که زن یا مرد با تواضع و فروتنی در برابر همسرش هنگام دیدن وی از جای برمی خیزد؛ از کارش دست می کشد؛ به پیشواز همسرش می رود؛ یا وی را همراهی و بدرقه می کند.
پیامبر اسلام در بیانی حکیمانه، درباره وظایف زن در قبال شوهرش می فرمایند: از حقوق شوهر بر همسرش آن است که چراغ خانه اش را روشن نگه دارد؛ غذایی گوارا و سالم برایش آماده کند؛ هنگامی که شوهر به خانه برمی گردد به پیشوازش برود با گشاده رویی به وی خوشامد گوید و...».؟ (عن النبی أنه قال: حق الرجل على المرأة إنارة السراج وإصلاح الطعام وأن تستقبله عند باب بیتها فترحب به وأن تقدم إلیه الطست والمندیل وأن توضئه وأن لا تمنعه نفسها إلا من علة) (4).
پینوشتها:
- محمد بن یعقوب الکلینی الرازی، الکافی، ج 6، ص 4۷۵
- نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۰۹؛ میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۳، ص 456
- نساء، 86
- رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ص ۲۱۶؛ میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج 14، ص ۲۵۶